2014-10-05، 05:16
*فوقالعاده زيبا: مطلبي از احمد شاملو*
*به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم ... *
*خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده. *
*زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج 40 درجه اضطراب نشان داد. **آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی
سرخرگهایم را مسدود کرده بود ... **و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند. **به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش
بگیرم. **بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ... **فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات
اطرافیانم فراتر ببرم. **زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را
آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...! **.**.**خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانهاش
تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده
است استفاده کنم : **هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
سرخرگهایم را مسدود کرده بود ... **و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند. **به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش
بگیرم. **بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم ... **فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات
اطرافیانم فراتر ببرم. **زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را
آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم ...! **.**.**خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانهاش
تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده
است استفاده کنم : **هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق