2014-10-08، 09:37
آشي برايت بپزم كه يك وجب روغن رويش باشه !!...
ناصر الدين شاه سالي يكبار روز اربعين آش نذري مي پخت ، و در حياط قصر ملوكانه اغلب رجال مملكت جمع ميشدند و براي تهيه آش هر كدام كاري انجام ميدادند . ولوله اي بود ، هر كسي براي تملق و تقرب پيش ناصرالدين شاه مشغول كاري بود ..
خود علي الاحضرت هم بالاي ايوان مي نشست و قليان ميكشيد ..سر اشپز ناصرالدين شاه مثل يك فرمانده نظامي ، امر و نهي ميكرد ..
به دستور آشپزباشي در پايان كار به در خانه هر يك از رجال كاسه اشي فرستاده ميشد ، و او مي بايست كاسه آنرا از اشرفي پر كند و به دربار پس فرستد !!...
كسانني را كه خيلي ميخواستند تحويل بگيرند ، روي آش انها قدري روغن بيشتري مي ريختند ، پر واضح است آنكه كاسه كوچكي از دربار برايش فرستاده ميشد ، كمتر ضرر ميكرد و آنكه مثلا يك قدح بزرگ آش كه يك ووجب هم روغن رويش ريخته شده " دريافت ميكرد حسابي بدبخت ميشد ..
به همين دليل در طول سال اگر آشپز باشي مثلا با يكي از اعيان و وزراء دعوايش ميشد ميگفت : بهت حالي ميكنم دنيا دست كيه !!...
"آشي برات بپزم كه يك وجب روغن رويش باشه" .
ناصر الدين شاه سالي يكبار روز اربعين آش نذري مي پخت ، و در حياط قصر ملوكانه اغلب رجال مملكت جمع ميشدند و براي تهيه آش هر كدام كاري انجام ميدادند . ولوله اي بود ، هر كسي براي تملق و تقرب پيش ناصرالدين شاه مشغول كاري بود ..
خود علي الاحضرت هم بالاي ايوان مي نشست و قليان ميكشيد ..سر اشپز ناصرالدين شاه مثل يك فرمانده نظامي ، امر و نهي ميكرد ..
به دستور آشپزباشي در پايان كار به در خانه هر يك از رجال كاسه اشي فرستاده ميشد ، و او مي بايست كاسه آنرا از اشرفي پر كند و به دربار پس فرستد !!...
كسانني را كه خيلي ميخواستند تحويل بگيرند ، روي آش انها قدري روغن بيشتري مي ريختند ، پر واضح است آنكه كاسه كوچكي از دربار برايش فرستاده ميشد ، كمتر ضرر ميكرد و آنكه مثلا يك قدح بزرگ آش كه يك ووجب هم روغن رويش ريخته شده " دريافت ميكرد حسابي بدبخت ميشد ..
به همين دليل در طول سال اگر آشپز باشي مثلا با يكي از اعيان و وزراء دعوايش ميشد ميگفت : بهت حالي ميكنم دنيا دست كيه !!...
"آشي برات بپزم كه يك وجب روغن رويش باشه" .
خدا را دوست دارم ....
*********** ابر را در بيكرانه آسمان ميگرياند ، تا غنچه ي حقيري را روي زمين بخنداند ....