2013-10-11، 10:01
خوب قبل برنامه من فکر نمی کردم نمی تونم چون همیشه این باور رو توی افکار من برده بودند که یک زن می تونه همه کار بکند تا همسرش به جایی برسد من با این باور غلط همیشه سعی داشتم همسرم را وادار به کاری کنم ولی بعد از وارد به جلسه فهمیدم که ناتوانم قدم یک من عاجز بودم کاری رو انجام بدم وتو قدمها بود که فهمیدم که باید فقط بسپارم بهخ نیروی برتر واز او کمک بگیرم ودر قدم دوم بود که فهمیدم من فقط باید دنبال بهبودی خودم باشم وهر وقت حالم خراب میشود محیط را ترک کنم تا خسارت به کسی نزن وبقیه رو کنترل نکنم