2014-10-14، 05:39
او از غرق شدن ميترسيد
براي همين هيچوقت شنا نميکرد ..
سوار قايق نميشد !
براي همين هيچوقت شنا نميکرد ..
سوار قايق نميشد !
حمام نميکرد...
و به آبگيري پا نميگذاشت ..
و به آبگيري پا نميگذاشت ..
شب و روز در خانه مينشست
در را به روي خود قفل ميکرد ،
به پنجرهها ميخ ميکوبيد ،
و از ترس اينکه موجي سر برسد
مثل بيد ميلرزيد و اشک ميريخت ...
عاقبت آن قدر گريه کرد
که اتاق پر شد از اشک
و او را درخود غرق کرد
در را به روي خود قفل ميکرد ،
به پنجرهها ميخ ميکوبيد ،
و از ترس اينکه موجي سر برسد
مثل بيد ميلرزيد و اشک ميريخت ...
عاقبت آن قدر گريه کرد
که اتاق پر شد از اشک
و او را درخود غرق کرد
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق