2013-11-18، 02:42
من هميشه دربرابر خطرهاي جدي واکنش بدونفکر از خودشان نشان ميدادم وروزي رسيد که نتوانستم
از خود دفاع کنم به خاطر بحران هاي مادي واجتماعي تواناي روبری شدن باکسي را نداشتم اگر حقم را مي خورند مي گفتم واگذار مي کنم به خدا .در اصل چيزي که باعث مي شد من به اين روز بيفتم بي تفاوتي اي که در راس بیماری ما حکومت می کرد بود یا انکار بیماری انکار اشفاگي زندگةي انکار عجز خود کم بيني ترس ومعمولا ارزيابي واگاهي داشتن از ضعف وناتواني خودم موجب مي شد نتوانم از خودم حمايت کنم واوضاع هم چنان بدتر مي شد
از خود دفاع کنم به خاطر بحران هاي مادي واجتماعي تواناي روبری شدن باکسي را نداشتم اگر حقم را مي خورند مي گفتم واگذار مي کنم به خدا .در اصل چيزي که باعث مي شد من به اين روز بيفتم بي تفاوتي اي که در راس بیماری ما حکومت می کرد بود یا انکار بیماری انکار اشفاگي زندگةي انکار عجز خود کم بيني ترس ومعمولا ارزيابي واگاهي داشتن از ضعف وناتواني خودم موجب مي شد نتوانم از خودم حمايت کنم واوضاع هم چنان بدتر مي شد
تالار گفتمان انجمن بانیان بهبودی