2014-11-01، 10:50
پیرمردی هر روز تو محله میدید پسرکی با کفش های پاره و پای برهنه با توپ پلاستیکی فوتبال بازی میکرد
روزی رفت یک کتانی نو خرید و اومد و به پسرک گفت: بیا این کفشا رو بپوش ؛
پسرک کفشا رو پوشید و خوشحال رو به پیرمرد کرد و گفت: شما خدایید؟!!!
پیرمرد لبش را گزید و گفت نه!!
پسرک گفت پس دوست خدایی؛
چون من دیشب فقط به خدا گفتم كه کفش ندارم…!
******************(دوست خدا بودن سخت نيست)******************
******************(دوست خدا بودن سخت نيست)******************
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق