2014-11-29، 02:35
من با بازگشت به قدمها و یادآوری شرایطی که داشتم واینکه عاجز شده بودم و به تنهایی کاری ازمن برای تحت کنترل در آوردن زندگی ام برنمیامد .و نوید حمایت ازطرف نیروی برترم را درقدم دوم٬ بهمین صورت آمادگی پیداکردم که اراده زندگیم را به یک نیروی برتراز خودم بسپارم بااین تصمیم به پیشواز قدمهای چهارم و پنجم رفتم و توانستم سهم ونقش خودرا درشرایطی که برمن رفته بیابم اصل صداقت دربرنامه به من آموخت که هرگز قضایا را لاپوشانی نکنم وبا مشکلات قبل از انبارشدن آنها برخوردکنم و آموختم به تواضع که همان دیدن نافذ نقص های خودم میباشد باطی این شرایط برسم .وقتی قرارنیست دیگردروغ بگویم و پشت نقصهایم پنهان شوم متوجه میشم ارتباط بانیروی برترم بهترین اتفاق زندگیم هست و باعث شده بدون رمز ورازومثل گذشته بیمارگونه زندگی نکنم درقدم ششم باکمال میل واطمینان دستم را دردست نیروی برترم قرارمیدهم تا به کمک او تمام نواقصم را ببینم و برطرف کنم وخدارابابت این مهربانی بزرگ سپاسگزارم .