2014-12-27، 09:09
من از همان دوران کودکی با بلند کردن دستانم به آسمان و یا الله و خدا خدا کردن چیزهایی که والدینم به زبان میاوردند منم هم آمین یا ربالعالمین میگفتم و گاهی قرآن بدست دعا میکردم و یا در روز و ایام خاص دعاهای منهم خاص میشد. اما در تمام این دوران نفهمیدم که چرا باید دعا کنم و آنهم دعای بی خاصیت که خداوند هیچکدام را اجابت نمیکرد. من با همان روش و عادت در کنار نماز دعاهایم را ادامه میدادم و در مواقع خاص مانند زیارت رفتن با توصل به جد امامزاده و چیزهایی که شنیده بودم منهم دعا میخواندم، در اصل همان روش توهین آمیز تهیه لیست و دستور دادن بود، که من در تمام دوران قبل از ورودم به انجمن خودیاری طبق عادتهای ناسالم ارتباط معنویم بود را انجام میدادم. با آشنایی از این اصول فهمیدم من حتی در مقابل دعاکرنهم عاجز هستم، به راستی وقتی دعاکردن من لیست دادن و نفرین به این و آن بود و اگر دعاهم میکردم تقاضای من چیزهایی بود که میتوانست زندگیم را نابود کند و من فقط و فقط این دعاها را بلد بودم. بنابر تجربه راهنمایم من دعاها و نیازهایم را هم به خالق مهربان سپرده بودم و من فقط با دعای آرامش و قدم سوم در مراقبه خاصی که در برنامه به من آموزش داده بودند، رابطه معنوی خودم را با خالق خودم برقرار کردم و از او خواستم که من را دعا کند منی که بلد نیستم دعا کنم...