2013-11-21، 10:08
[color=#000080][size=large]به کسانی که قابل اعتماد بودند اعتماد نداشتم وبالعکس وهرگاه فکر میکردم که فکر من بهتر است واحساس می کردم به مشورت نیازی ندازرم تعادل زندگی خارج شده وهمین نقطعه ی خود محوری من بود . که اوج می گرفت.
هرگاه برنا مه ای برای زندگی شخصی و خدماتم نداشته باشم از تعادل خارج جخواهم شد یا به صورت افراطی وتفریطی کارهارا انجام می دهم.
تعادل زمانی از زندگی من خارج خواهد شد که مانند یک کرم ابریشم به دور خود پیله ای تنیده باشم و دیگران برایم مفهومی نداشته باشند. فقط خودم را ببینم وفکر کنتم مشکلاتشان به من ربطی نخواهد داشت .
هرگاه برنا مه ای برای زندگی شخصی و خدماتم نداشته باشم از تعادل خارج جخواهم شد یا به صورت افراطی وتفریطی کارهارا انجام می دهم.
تعادل زمانی از زندگی من خارج خواهد شد که مانند یک کرم ابریشم به دور خود پیله ای تنیده باشم و دیگران برایم مفهومی نداشته باشند. فقط خودم را ببینم وفکر کنتم مشکلاتشان به من ربطی نخواهد داشت .
تالار گفتمان انجمن بانیان بهبودی