2015-01-15، 08:57
چون فردی وابسته بودم اجازه میدادم که موقعیتهای الکلی رفتار و حرکات و صحبتهای او را از مرا حالت عادی خارج کند و اعمال او قدرت برتر من بودند تمامی جرکات او روی ذهن من سوارشده بودند و دستورات لازم را صادر میکردند و من هم بخاطر ترس از ابرو و بوجود نیامدن بحران و زدو خورد مانند یک برده خشن رفتار میکردم در ظاهر خود را قوی و با شهامت نشان میدادم و از درون مملو از ترس و در جلسات متوجه شدم که ترسها مرا چقدر از قدرت برتر واقعی دور کرده بود و تصمصم گرفتم روی خودم کار کنم و اجازه ندهم کسی روی افکار من مسلط شود امروز سعی میکنم مرزهایم را بشناسم و به ارزوهای دست نیافتنی که میخواستم فکر میکنم تا بتوانم خستگی روزهای گذشته را جبران کنم . امین