2015-01-20، 12:17
من متخصص اینکار هستم و از دوران کودکی مردم و اطرافیان را سوژه میکردم و دستشون می انداختم. با مسخره بازی و بخاطر شادی عده ای، عده ای دیگرو دست میانداختم و سرزنش میکردم و نگاه من به زندگی دیگران از نقطه نظر فردی و اجتماعی آنها را دستکم و حقیر میدیدم و آنها را سرکوب میکردم. بمرور تو اینکار تخصص داشتم که برم تو عصب و رگ و پی دیگران اونارو دست بیاندازم و اگر خطا و اشتباهی میکردم دلیلش را گردن دوستان و رفقا و افراد خانواده می انداختم و از
اینکه در رسیدن به اهدافم موفق نبودم دیگران مقصر و گناهکار بودند. من با توقع و انتظار بیمارگونه فکر میکردم باید دوستانم تلاش کنند و شرایط موفقیت من رو فراهم کنند و حتی وقتی در اعتیاد و مواد مخدر و بیماری خودم غرق بودم، به دوستان و نزدیکان میگفتم که شما وظیفه دارید شرایط نجات من را فراهم کنید و این دوستان در چندین موقعیت بیمارستانی من را از هر لحاظ حمایت مادی و معنوی میکردند. چون پاکی من ماندگار نبود، بمرور این دوستان ناامید شدند و از اطراف من فراری شدند.
اینکه در رسیدن به اهدافم موفق نبودم دیگران مقصر و گناهکار بودند. من با توقع و انتظار بیمارگونه فکر میکردم باید دوستانم تلاش کنند و شرایط موفقیت من رو فراهم کنند و حتی وقتی در اعتیاد و مواد مخدر و بیماری خودم غرق بودم، به دوستان و نزدیکان میگفتم که شما وظیفه دارید شرایط نجات من را فراهم کنید و این دوستان در چندین موقعیت بیمارستانی من را از هر لحاظ حمایت مادی و معنوی میکردند. چون پاکی من ماندگار نبود، بمرور این دوستان ناامید شدند و از اطراف من فراری شدند.