2015-01-23، 06:13
" پندی حکیمانه "
در زمان های گذشته،پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را در جایی مخفی کرد.
بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمند پادشاه بی تفاوت از کنار تخته
سنگ می گذشتند.
بسیاری هم غرولند می كردند كه این چه شهری است كه نظم ندارد.
حاكم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ...
با وجود این هیچ كس تخته سنگ را از وسط راه بر نمی داشت.
سنگ می گذشتند.
بسیاری هم غرولند می كردند كه این چه شهری است كه نظم ندارد.
حاكم این شهر عجب مرد بی عرضه ای است و ...
با وجود این هیچ كس تخته سنگ را از وسط راه بر نمی داشت.
نزدیك غروب، یك روستایی كه پشتش بار میوه و سبزیجات بود ، نزدیك سنگ شد.
بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار داد.
ناگهان كیسه ای را دید كه زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، كیسه را باز كرد و داخل آن سكه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد.پادشاه در آن یادداشت نوشته بود :" هر سد و مانعی می تواند یك شانس برای تغییر زندگی انسان باشد "
بارهایش را زمین گذاشت و با هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را كناری قرار داد.
ناگهان كیسه ای را دید كه زیر تخته سنگ قرار داده شده بود ، كیسه را باز كرد و داخل آن سكه های طلا و یک یادداشت پیدا کرد.پادشاه در آن یادداشت نوشته بود :" هر سد و مانعی می تواند یك شانس برای تغییر زندگی انسان باشد "
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق