بنظر می رسد علت عدم پذیرش رفتارهای دیگران توسط من ، دیدگاه منفی من نسبت به آنهاست . باید ابتدا خودم را بپذیرم ، وقتی خودم را پذیرفتم دیگران را هم می پذیرم . برنامه شرایطی مهیا میکند که به نسبت پذیرش خودت دیگران را هم می پذیری . بعضی اوقات ما سعی داریم نقش خداوند را بازی کنیم و با رفتارهای خود محورانه خود سعی در تغییر دادن دیگران داریم ، زمانی به این درک برسم که نمی توانم کسی را تغییر دهم ، یک حق انتخاب دارم و آن تسلیم شدن به واقعیت ناتوانی ام در برابر تغییر دادن دیگران و سپردن آن به خداوند می باشد و از او درخواست می کنم که مرا نجات دهد . و امروز پذیرش پاسخ تمام مشکلات من است . ما نیاز داریم که نقص های خودمان و دیگران را فقط برای امروز ببخشیم و بپذیریم ، زیرا نمی توانیم با رنجی که این احساسات در ما ایجاد می کنند زندگی کنیم . زمانی که دیگران را بعنوان یک بیمار ( مانند خودم ) می پذیرم به شفافی می بینم که این توقعات من بوده که باعث شده من نتوانم یک زندگی شاد و آزاد داشته باشم . هرچه بیشتر بپذیرم ، آزادتر خواهم بود . می توان احساسات بد و تمام چیزهایی را که باعث می شود من نتوانم دیگران را بپذیرم به خداوند سپرد تا او آن ها را بجای من تحمل کند ، نیازی نیست من رفتارهای اشتباه همه را تحمل کنم باید آن ها را به خداوند سپرد .
ما باید این باور را در خود پرورش دهیم که نیرویی بالاتر از ما وجود دارد که واقعا از ما مراقبت می کند .
من باید حس پذیرش را روز به روز در خود تقویت کنم و از خداوند بخواهم که به من قدرتی بدهد تا در مورد آن ها ( اعضا خانواده ام ) نیز همانگذشت و صبر و تحملی را نشان دهم که با خوشحالی در مورد یک دوست بیمار روا می دارم .
ما باید این باور را در خود پرورش دهیم که نیرویی بالاتر از ما وجود دارد که واقعا از ما مراقبت می کند .
من باید حس پذیرش را روز به روز در خود تقویت کنم و از خداوند بخواهم که به من قدرتی بدهد تا در مورد آن ها ( اعضا خانواده ام ) نیز همانگذشت و صبر و تحملی را نشان دهم که با خوشحالی در مورد یک دوست بیمار روا می دارم .