2015-02-06، 09:12
منم در ابتدا منظور این سوال را متوجه نشدم، چون توهم من میدانم و من میفهمم و من میتوانم را بشدت داشتم و با این طرز تفکر به برنامه آمدم و فکر میکردم در برنامه معتادان گمنام مواد مخدر را از من میگیرند و پس از مدتی دوباره به بازار کار و محیط خانواده و اجتماع باز خواهم گشت و اینبار بدون مصرف مواد مخدر همه چیز را تحت کنترل و اداره خودم در خواهم آورد. من مشکل مواد مخدر داشتم و این توهم را به مدت سه ماه داشتم و پس از شرکت در برنامه و نود روز نود جلسه و شنیدن تجربیات دوستان همدردم در مشارکتهایشان، تازه فهمیدم که منظور غیرقابل اداره چیست. من چهل و پنج سال مغز خودم را در کشتزار بیماری چرانیده بودم و بجای اینکه من روی مغزم تسلط داشته باشم، مغزم که بشدت بیمار و خطرناک است. تمام اختیارات و عواطف و احساساتم را تحت اختیار خودش قرار داده است و به راحتی آبخوردن قادر است من و زندگیم را نابود کند. من در این مدت از مغز بیمارم کاملاً غافل بودم و گذاشته بودم جولان بدهد و چندین بار زندگیم را به نابودی کشانده بود و همین مغز هنوز هم مانند شکم خالی قارت و قورت و ادعا میکند. من با این مغز بیمار قادر به اداره و جمع و جور کردن آشفتگی و اداره کردن زندگیم نیستم و باید بر خلاف میل این مغز مخربم در هرکاری با راهنمایم مشورت کنم.