2013-11-23، 10:40
سالها بعد پیر می شوم...
چروکهای صورتم روز به روز در هم تنیده می شوند...
از همه ی لحظه هایی که گذشت، خاطراتش رامرور می کنم...
و سیاهی شبهایی که رو به پایان است، بن بست روزهایم را تداعی می کند...
تنها به چیزی که دلخوش می شوم؛
عکس قاب گرفته روی دیوارم،
دستهای همیشگی تو،
و احساسات ظریفیست که از من دریغ نکردی...
چروکهای صورتم روز به روز در هم تنیده می شوند...
از همه ی لحظه هایی که گذشت، خاطراتش رامرور می کنم...
و سیاهی شبهایی که رو به پایان است، بن بست روزهایم را تداعی می کند...
تنها به چیزی که دلخوش می شوم؛
عکس قاب گرفته روی دیوارم،
دستهای همیشگی تو،
و احساسات ظریفیست که از من دریغ نکردی...
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست