2015-05-04، 09:53
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و بر می گشت !!!!!
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه ی آبی است و من مرتّب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم!
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است، این آب ناچیز است و فایده ای ندارد .
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگام که خداوند می پرسد: زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
هر که مرا حرفی بیاموزد٬ مرا بنده خویش قرار داده است.