2015-05-10، 02:14
بیستم اردیبهشت: ترس، ستمگر و غاصب است. وحشتناک تر از شکنجه و مؤثرتر از نیش افعی.
وقتی تازه راه رفتن یاد گرفته بودم، روزی از میز اتاق نشیمن بالا رفتم مجله پدرم را برداشتم و برای تماشای آن به پرده پنجره تکیه دادم. پنجره باز بود و از پشت از طبقه دوم سقوط کردم. این حادثه باعث ترس من از ارتفاع و مانع شرکت و لذت بردن از فعالیت های ورزشی که با ارتفاع مرتبط بود می شد. روزی متوجه شدم هر بار که به خود یا دیگری می گویم: از ارتفاع می ترسم. ترسم از ارتفاع بیشتر می شود. بنابراین تصمیم گرفتم به جای گفتن از ارتفاع می ترسم بگویم: روزی این ترس از بین خواهد رفت. سپس یک ماکت بالون تهیه کرده و آن را در دفتر کارم گذاشتم و روی آن نوشتم: من آزادم تا از ارتفاع لذت ببرم. این تمام کاری بود که انجام دادم. نه با آن جنگیدم نه از آن فرار کردم، فقط به سادگی آن را پذیرفتم و رهایی از آن را باور کردم. چند روز بعد فرصتی بدست آمد تا آن را امتحان کنم. در واقع همسرم مرا برای این آزمون تشویق کرد. در زمان آزمون بار دیگر جمله: من آزادم تا از ارتفاع لذت ببرم را به یاد آوردم و به پایین نگاه کردم. ترسی بسیار ضعیف باقی مانده بود که آن هم با تصور لذت پرواز از بین رفت.
برای امروز، ترس های غیر واقعی را می پذیرم و آن ها را به خدا واگذار می کنم، تا ایمان و شهامت را جایگزین آن کند.مراقبه روزانه از کتاب "یکسال معجزه"