2015-05-10، 10:28
چه باشد عاشقی؟خود را به غمها مبتلا کردن
به صد خون جگر بیگانه ای را آشنا کردنچه حاصل زینهمه افسانه ی مهر و وفا یارب
چو نتوان در دل سنگین او یک ذره جا کردناگر صد سال افتم چون گدایان بر سر راهش
هم او دشنام خواهد داد و من خواهم دعا کردنمن و دردی بروی درد و داغی بر سر راهی
که بی دردی بود در عشق تدبیر دوا کردنبه جای قطره گوهر در کنارم ریختی دیده
اگر ممکن شدی از گریه تغییر قضا کردن"فغانی" کمترین بازیست در عشق نکو رویان
جفا از بیوفایان دیدن و نامش وفا کردن