2015-06-06، 10:16
وابستگی در بهترین حالت خود در تنها ماندن و طرد شدن است . ترس از اینکه من نمیتوانم به تنهایی خودم را خوشحال کنم ، من نمیتوانم به تنهایی...........................
آنوقت است که فردی دیگر یا شیئی دیگری وارد دنیای روانشناختی خود میکنیم.
فرقی ندارد او چقدر میتواند این جاهای نتوانستن را بر دوش بکشد و پر کند . فقط بودنش کافی ست . که ما خود را توانمند تر و قوی تر بدانیم .
وابستگی از این بک گراند فکری ناشی میشود که "من خوب نیستم تو خوبی" اینکه به دنیای خودمان برگردیم و به دلخوشی های ساده و حتی کوچک ، اینکه آدمها را دوست بداریم ، نه بخاطر اینکه نیازهای روانی ما را برطرف میکنند ، بخاطر خودشان ، اینکه از تاریکی ها و تنهایی ها نترسیم .
بعد از شناخت ، اولین قدمها قیچی کردن تارهای وابستگی است .
آنوقت است که فردی دیگر یا شیئی دیگری وارد دنیای روانشناختی خود میکنیم.
فرقی ندارد او چقدر میتواند این جاهای نتوانستن را بر دوش بکشد و پر کند . فقط بودنش کافی ست . که ما خود را توانمند تر و قوی تر بدانیم .
وابستگی از این بک گراند فکری ناشی میشود که "من خوب نیستم تو خوبی" اینکه به دنیای خودمان برگردیم و به دلخوشی های ساده و حتی کوچک ، اینکه آدمها را دوست بداریم ، نه بخاطر اینکه نیازهای روانی ما را برطرف میکنند ، بخاطر خودشان ، اینکه از تاریکی ها و تنهایی ها نترسیم .
بعد از شناخت ، اولین قدمها قیچی کردن تارهای وابستگی است .
خدا را دوست دارم ....
*********** ابر را در بيكرانه آسمان ميگرياند ، تا غنچه ي حقيري را روي زمين بخنداند ....