2015-08-26، 01:54
اصولاً وسوسه جزو ماهیت وساختار بیماری ما می باشد ، و ما همیشه در گیرودار این مشکل میباشیم .
وسوسه های ما عموماً از لذت جویهای بی حد و حصرمان سرچشمه میگیرد و از آنجائیکه لذت طلب و لذت پرست هستیم ، وقتی نسبت به چیزی وسوسه میشویم احساسات ما پر از تمنا میشود در واقع احساسهای ما مثل معده گرسنه ایی میشود که فقط به خوردن می اندیشد و دیگر هیچ .
هر چند عقلمان میخواهد پایداری کند اما حس های لذت طلب ما بقدری مشتاق لذت هستند که از طریق های مختلف بخصوص افکارمان به عقل و خرد ما هجوم میبرند و افکار بیمار ما با بهانه ها و دستاویزها عقل را وادار به تمکین میکند ، بنابراین وقتی افکارمان درگیر احساساتمان میشود ذهن ما شروع به تصویرسازی و بزرگنمایی کردن از آن لذت را میکند و با تصویرسازیهای خیره کننده ذهنی ، عقل ما را در شرایط آچمز قرار میدهد و لذا در چنین شرایطی عقل و دور اندیشی ما کارآیی خود را از دست میدهد . این طریقی است که در تمامی وسوسه های ما وجود داشته است . در واقع امیال شهوانی ما و یا همان هواهای نفسانی ما موقعی میتوانند به خواسته های خود برسند که سیستم ذهنی و عقلی ما بیمار باشد ، بنابراین بهترین شرایط برای کسب موفقیت برای وسوسه بستر ذهن بیمار است
وسوسه یعنی ، میل به تجربه مجدد عملی که در گذشته از آن لذت برده ایم ( منظور لذتهای گناه آلود و یا غیر اخلاقی میباشد ) ، وسوسه ، افکاریست شیطانی که ماهیت شر دارد ، یعنی عمل به آن سرانجامش منجر به پشیمانی میشود و همینطور فکریست موذی و سمج ، اما آنی و زود گذر ، و اگر به آن بهاء بدهیم چرخه و فرایند خود را طی میکند و چرخه وسوسه به این شرح است ؛
1- لذت طلبی ؛ یعنی آغاز وسوسه
2- بهاء دادن ؛ یعنی بجای دیپورت کردن وسوسه به او اجازه ورود ومجوز فعالیت درمحدوده ذهنمان بدهیم .
3- مخفی کردن ؛ یعنی وجود وسوسه در خود را ، انکار و آنرا با راهنما در میان نمیگذاریم و یا در جلسات آنرا مشارکت نمیکنیم .
4- نفشه کشی ؛ وقتی مراحل فوق طی شد وبه این نقطه رسیدیم ، لذا برای اجرای وسوسه خود شروع به نقش کشی میکنیم .
5- فکر قوی ؛ در اثر روند فوق به مرحله ای میرسیم که دیگر ذهن خود را مداربسته میکنیم و به هیچ پیامد دیگری توجه نمیکنیم .
6- اقدام ؛ یعنی برای وسوسه ای که برای آن نقشه کشیده ایم و دیگر به یک فکر غیر قابل برگشت و یک فکر قوی تبدیل شده شروع به اقدام وعمل میکنیم .
7- لغزش ؛ با بهاء دادن به فرایند فوق عاقبت در شرایط لغزش قرار میگیرم ، لغزشی که در اثر یک فکر که به راحتی میتوانستیم آن را از خود دور کنیم اتفاق می افتد .
لذت طلبی --> بهاء دادن--> مخفی کردن وسوسه--> نقشه کشی--> فکرقوی--> اقدام--> اجبار-- > لغزش
بیشترین قدرت وسوسه برای حصول نتیجه ، دستاویز به انکار هاست ، گاهی دانش نابودی برای کامجویی شروع به سفسطه بافی میکند و با منطق های کاذب برای دستیابی به یک حظ و یک لذت آنی سعی میکند عقل و خرد ما را بفریبد تا مجوزی برای مصرف کردن صادر کنیم . در هر صورت میتوان گفت که وسوسه حقیقتاً عروس هزار چهره است و هر بار با رنگ و روی دیگری می آید .
وسوسه نشاندهنده پاکیست ، بنابراین باید مراقب بود .
راهکارهای که میتوانند برای برون رفت از وسوسه ما را کمک کنند ؛
- ادامه ندادن به فکرهای شیطانی یعنی در جا اینگونه افکار را کات و یا قیچی کنیم .
- بلافاصله جابجا بشویم و یا مثلاٌ به کسی تلفن بزنیم بخصوص کسی که برایمان جاذبه روحانی دارد .
- چون وسوسه فکریست شیطانی بهترین راهکار ذکر خدا گفتن و درخواست کمک از اوست .
- وجود وسوسه را نباید انکار کرد بلکه باید آنرا اقرار کرد.
- کسانی که پر کار و فعال هستند کمتر وسوسه میشوند .
- دوری کردن از تنهایی ، در واقع وقتی ما تنها هستیم ، تنها نیستیم ، زیرا با نیمه شیطانی خود همنشین شده ایم و لذا ممکن است این همنشینی برایمان گران تمام شود .
- کسانی که با برنامه بهبودی زندگی میکنند ، خیلی کم وسوسه میشوند .
- وقتی در جمع های بهبودی و یا فضاهای روحانی قرار میگیریم کمتر وسوسه میشویم .
- دوری کردن از ، بی هدفی ، ناامیدی ، یاس ، پوچگرای ، بی ایمانی ، بی بندو باری و . . میتوانند وسوسه های ما را کمتر کند .
- تردید و شک نداشتن به اصول بهبودی و روحانی برنامه ، بسیاری از وسوسه های ما را میکاهد . هرگاه ما به اصول بهبودی و یا اصول اخلاقی شک و تردید میکنیم وسوسه در ما بیشتر میشود .
- - نهایت قدرت وسوسه یک تا سه دقیقه است و لذا ما باید سریع باشیم و بلافاصله شرایط ذهنی خود را تغییر دهیم
- نکته قابل توجه این است که ما نباید هرگز با وسوسه های خود در ذهن خود بحث و یا مجادله کنیم زیرا در نهایت بازنده این جریان میشویم
در کل به ما ثابت شده ، هر موقع در راستای بهبودی و جدی گرفتن اصول برنامه قرار میگیریم وسوسه در ما کمتر میشود .
وسوسه های ما عموماً از لذت جویهای بی حد و حصرمان سرچشمه میگیرد و از آنجائیکه لذت طلب و لذت پرست هستیم ، وقتی نسبت به چیزی وسوسه میشویم احساسات ما پر از تمنا میشود در واقع احساسهای ما مثل معده گرسنه ایی میشود که فقط به خوردن می اندیشد و دیگر هیچ .
هر چند عقلمان میخواهد پایداری کند اما حس های لذت طلب ما بقدری مشتاق لذت هستند که از طریق های مختلف بخصوص افکارمان به عقل و خرد ما هجوم میبرند و افکار بیمار ما با بهانه ها و دستاویزها عقل را وادار به تمکین میکند ، بنابراین وقتی افکارمان درگیر احساساتمان میشود ذهن ما شروع به تصویرسازی و بزرگنمایی کردن از آن لذت را میکند و با تصویرسازیهای خیره کننده ذهنی ، عقل ما را در شرایط آچمز قرار میدهد و لذا در چنین شرایطی عقل و دور اندیشی ما کارآیی خود را از دست میدهد . این طریقی است که در تمامی وسوسه های ما وجود داشته است . در واقع امیال شهوانی ما و یا همان هواهای نفسانی ما موقعی میتوانند به خواسته های خود برسند که سیستم ذهنی و عقلی ما بیمار باشد ، بنابراین بهترین شرایط برای کسب موفقیت برای وسوسه بستر ذهن بیمار است
وسوسه یعنی ، میل به تجربه مجدد عملی که در گذشته از آن لذت برده ایم ( منظور لذتهای گناه آلود و یا غیر اخلاقی میباشد ) ، وسوسه ، افکاریست شیطانی که ماهیت شر دارد ، یعنی عمل به آن سرانجامش منجر به پشیمانی میشود و همینطور فکریست موذی و سمج ، اما آنی و زود گذر ، و اگر به آن بهاء بدهیم چرخه و فرایند خود را طی میکند و چرخه وسوسه به این شرح است ؛
1- لذت طلبی ؛ یعنی آغاز وسوسه
2- بهاء دادن ؛ یعنی بجای دیپورت کردن وسوسه به او اجازه ورود ومجوز فعالیت درمحدوده ذهنمان بدهیم .
3- مخفی کردن ؛ یعنی وجود وسوسه در خود را ، انکار و آنرا با راهنما در میان نمیگذاریم و یا در جلسات آنرا مشارکت نمیکنیم .
4- نفشه کشی ؛ وقتی مراحل فوق طی شد وبه این نقطه رسیدیم ، لذا برای اجرای وسوسه خود شروع به نقش کشی میکنیم .
5- فکر قوی ؛ در اثر روند فوق به مرحله ای میرسیم که دیگر ذهن خود را مداربسته میکنیم و به هیچ پیامد دیگری توجه نمیکنیم .
6- اقدام ؛ یعنی برای وسوسه ای که برای آن نقشه کشیده ایم و دیگر به یک فکر غیر قابل برگشت و یک فکر قوی تبدیل شده شروع به اقدام وعمل میکنیم .
7- لغزش ؛ با بهاء دادن به فرایند فوق عاقبت در شرایط لغزش قرار میگیرم ، لغزشی که در اثر یک فکر که به راحتی میتوانستیم آن را از خود دور کنیم اتفاق می افتد .
لذت طلبی --> بهاء دادن--> مخفی کردن وسوسه--> نقشه کشی--> فکرقوی--> اقدام--> اجبار-- > لغزش
بیشترین قدرت وسوسه برای حصول نتیجه ، دستاویز به انکار هاست ، گاهی دانش نابودی برای کامجویی شروع به سفسطه بافی میکند و با منطق های کاذب برای دستیابی به یک حظ و یک لذت آنی سعی میکند عقل و خرد ما را بفریبد تا مجوزی برای مصرف کردن صادر کنیم . در هر صورت میتوان گفت که وسوسه حقیقتاً عروس هزار چهره است و هر بار با رنگ و روی دیگری می آید .
وسوسه نشاندهنده پاکیست ، بنابراین باید مراقب بود .
راهکارهای که میتوانند برای برون رفت از وسوسه ما را کمک کنند ؛
- ادامه ندادن به فکرهای شیطانی یعنی در جا اینگونه افکار را کات و یا قیچی کنیم .
- بلافاصله جابجا بشویم و یا مثلاٌ به کسی تلفن بزنیم بخصوص کسی که برایمان جاذبه روحانی دارد .
- چون وسوسه فکریست شیطانی بهترین راهکار ذکر خدا گفتن و درخواست کمک از اوست .
- وجود وسوسه را نباید انکار کرد بلکه باید آنرا اقرار کرد.
- کسانی که پر کار و فعال هستند کمتر وسوسه میشوند .
- دوری کردن از تنهایی ، در واقع وقتی ما تنها هستیم ، تنها نیستیم ، زیرا با نیمه شیطانی خود همنشین شده ایم و لذا ممکن است این همنشینی برایمان گران تمام شود .
- کسانی که با برنامه بهبودی زندگی میکنند ، خیلی کم وسوسه میشوند .
- وقتی در جمع های بهبودی و یا فضاهای روحانی قرار میگیریم کمتر وسوسه میشویم .
- دوری کردن از ، بی هدفی ، ناامیدی ، یاس ، پوچگرای ، بی ایمانی ، بی بندو باری و . . میتوانند وسوسه های ما را کمتر کند .
- تردید و شک نداشتن به اصول بهبودی و روحانی برنامه ، بسیاری از وسوسه های ما را میکاهد . هرگاه ما به اصول بهبودی و یا اصول اخلاقی شک و تردید میکنیم وسوسه در ما بیشتر میشود .
- - نهایت قدرت وسوسه یک تا سه دقیقه است و لذا ما باید سریع باشیم و بلافاصله شرایط ذهنی خود را تغییر دهیم
- نکته قابل توجه این است که ما نباید هرگز با وسوسه های خود در ذهن خود بحث و یا مجادله کنیم زیرا در نهایت بازنده این جریان میشویم
در کل به ما ثابت شده ، هر موقع در راستای بهبودی و جدی گرفتن اصول برنامه قرار میگیریم وسوسه در ما کمتر میشود .
«خدا با ماست»