2015-08-30، 12:43
همانطوریکه قبلاً در پروسه انکار ذکر شد یک از ابزارهای آن سرزنش کردن می باشد ، در حقیقت سرزنش کردن یکی از اساسی ترین ابزارهای انکارمیباشد ، که برای توجیه و خودفریبی در جهت منطقی جلوه دادن اعمال و رفتار دیوانه وار خودمان انجام میدهیم ، بطور مثال ؛
- اگر در این کشور بدنیا نیامده بودم و در آمریکا بدنیا آمده بودم معتاد نمیشدم ! ... ( سرزنش کردن زندگی برای انکار و توجیه اعتیاد خودمان ) .
- اگر همسرم مرا درک میکرد و مثل فلان زن بود من معتاد نمیشدم ! . . . ( سرزنش کردن همسر برای انکار اعتیاد و ادامه دادن به آن ) .
- اگر در خانواده دیگری بدنیا آمده بودم معتاد نمیشدم ! . . (سرزنش خانواده )
- اگر دیسکو یا کاباره در کشورم وجود داشت معتاد نمیشدم ! ( سرزنش حکومت برای ادامه اعتیادمان )
- و و .......
باری ، همینطور که می بینیم ، ما با سرزنش کردن زمین و آسمان میخواستیم مشکلات اعتیاد خود را با فرافکنی به دیگران نسبت بدهیم ، و در واقع با این روشها میخواستیم با خودفریبی و انکار ، خودمان را مسئول پیامدها و آشفتگی های زندگی ندانیم ، و لذا با سرزنش کردن دیگران در واقع میخواستیم خودمان را تبرئه کنیم . بنابراین ، سرزنش کردن اصولاً یکی از شاخص های انکار میباشد و از بیماری ما سرچشمه میگیرد ، و لذا ما باید برای ادامه مسیر بهبودی مراقب باشیم که در هر زمینه ایی از سرزنش کردن خود و دیگران بطور جدی خودداری کنیم ، ما اساساً چیزی بنام سرزنش کردن مثبت را نمی شناسیم ، و معتقدیم هر سرزنشی به هر شکل و فرم در کل منفی می باشد و ریشه در بیماری وانکار اعتیادمان دارد . بطور مثال ممکن است در فرایند بهبودی لحظاتی فرا برسند که در شرایط سرزنش کردن قرار بگیریم ، مثلاً ؛
- چرا فلان دوست مصرف کننده اقدامی برای ترک نمیکند ؟! ( سرزنش کردن دیگران برای سرپوش گذاشتن به روی نواقص خودمان ) .
- چرا فلان دوست انجمنی باز مثل گذشته زندگی می کند و اصلاً تغییری نکرده است ؟! ( سرزنش کردن همدردان برای توجیه اعمال دیگر بیماری خودمان ) .
- و و . .
اصولاً سرزنش کردن دیگران ، برای توجیه کردن رفتارهای بیمارگونه خودمان می باشد ، و لذا از قضاوتهای معتادگونه و غیر واقعی ما سرچشمه میگیرد ، در واقع ما با سرزنش کردن دیگران میخواهیم فعال بودن بیماری خود را انکار و با توجیه آنها را منطقی جلوه دهیم .
- اگر در این کشور بدنیا نیامده بودم و در آمریکا بدنیا آمده بودم معتاد نمیشدم ! ... ( سرزنش کردن زندگی برای انکار و توجیه اعتیاد خودمان ) .
- اگر همسرم مرا درک میکرد و مثل فلان زن بود من معتاد نمیشدم ! . . . ( سرزنش کردن همسر برای انکار اعتیاد و ادامه دادن به آن ) .
- اگر در خانواده دیگری بدنیا آمده بودم معتاد نمیشدم ! . . (سرزنش خانواده )
- اگر دیسکو یا کاباره در کشورم وجود داشت معتاد نمیشدم ! ( سرزنش حکومت برای ادامه اعتیادمان )
- و و .......
باری ، همینطور که می بینیم ، ما با سرزنش کردن زمین و آسمان میخواستیم مشکلات اعتیاد خود را با فرافکنی به دیگران نسبت بدهیم ، و در واقع با این روشها میخواستیم با خودفریبی و انکار ، خودمان را مسئول پیامدها و آشفتگی های زندگی ندانیم ، و لذا با سرزنش کردن دیگران در واقع میخواستیم خودمان را تبرئه کنیم . بنابراین ، سرزنش کردن اصولاً یکی از شاخص های انکار میباشد و از بیماری ما سرچشمه میگیرد ، و لذا ما باید برای ادامه مسیر بهبودی مراقب باشیم که در هر زمینه ایی از سرزنش کردن خود و دیگران بطور جدی خودداری کنیم ، ما اساساً چیزی بنام سرزنش کردن مثبت را نمی شناسیم ، و معتقدیم هر سرزنشی به هر شکل و فرم در کل منفی می باشد و ریشه در بیماری وانکار اعتیادمان دارد . بطور مثال ممکن است در فرایند بهبودی لحظاتی فرا برسند که در شرایط سرزنش کردن قرار بگیریم ، مثلاً ؛
- چرا فلان دوست مصرف کننده اقدامی برای ترک نمیکند ؟! ( سرزنش کردن دیگران برای سرپوش گذاشتن به روی نواقص خودمان ) .
- چرا فلان دوست انجمنی باز مثل گذشته زندگی می کند و اصلاً تغییری نکرده است ؟! ( سرزنش کردن همدردان برای توجیه اعمال دیگر بیماری خودمان ) .
- و و . .
اصولاً سرزنش کردن دیگران ، برای توجیه کردن رفتارهای بیمارگونه خودمان می باشد ، و لذا از قضاوتهای معتادگونه و غیر واقعی ما سرچشمه میگیرد ، در واقع ما با سرزنش کردن دیگران میخواهیم فعال بودن بیماری خود را انکار و با توجیه آنها را منطقی جلوه دهیم .
«خدا با ماست»