2016-05-08، 03:51
امروز انسان به خود بیش از دیگران دروغ میگوید...
دانستن نیک و بد, یا درست و غلط آسان است, اما مهارت انجام آن بسیار دشوار است ,
سالها طول کشید تا متوجه شدم, دانش و اطلاعات در باره این که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است کار ساده یست, از آن ساده تر نیز گفتن آن به دیگران است .
اما این که انسان خود را ملزم به انجام اعمال نیک و دوری از رفتار ناپسند بداند, موضوعی دیگر و مسئله ای کاملاً متفاوت است ,
به همین خاطر تعداد بی شماری از انسانها به خوبی اصول, قوانین, ارزشها و ضوابط را میدانند, اما خود را مضبوط به ضابطه نمیدانند ,
برای مثال هیچ کس نمیگوید که دروغ امری پسندیده است, اما تقریباً همه ما روزانه با خودمان و دیگران ناصادقیم ,
زیرا تفاوت بسیاری وجود دارد, بین آنچه که مئگوئیم و آنچه که هستیم ,
اکثر ما اغلب آنچه که دوست داریم باشیم را با آنچه که واقعاً هستیم تشخیص نمیدهیم ,
و در روابط انسانی چهرهای که در ذهن و افکار خود دوست داریم باشیم را به نمایش میگذاریم ,
به عقیده من ما فقط باید تلاش کنیم که از دیروز صادق و راستگو تر باشیم, و نه آنکه دروغ بد است و چون بد است پس من دروغ نمیگویم ,
این استدلال و منطق که بیشتر بر مبنای دانش و اطلاعات استوار است و نه بینش ومهارت, در مورد اخلاقیات هیچ گونه ضمانت اجرایی ندارد, و هرگز مبنای محکم و درستی برای عمل به ارزشهای انسانی نمیباشد ,
در واقع آنچه از شواهد و تجربیات نمایان است, ضعف و کمبود ما در مهارت است ,
بایدها و نبایدها, درست و غلط, و یا نیک و بد, تنها به صرف دانستن ضمانت اجرایی پیدا نمیکند ,
بلکه برای عمل و انجام این اصول و ضوابط, فرد باید از کودکی تکنیک و مهارتهای لازم را بیاموزد ,
امروزه اکثر مردم در باره آنچه که خود شان نیک یا بد میدانند, هیچگونه استدلال و منطقی قانع کننده حتا برای خود ندارند ,
دلیل و استدلالی که آنهارا مضبوط به این ضوابط نموده و با عشق به آنچه که میگویند عمل کنند
موضوعی که من در هزاران خط قادر به شرح و بیان آن نیستم, شاعر گرانقدر در یک جمله گفته است ,
دو صد گفته چون نیم کردار نیست...!
دانستن نیک و بد, یا درست و غلط آسان است, اما مهارت انجام آن بسیار دشوار است ,
سالها طول کشید تا متوجه شدم, دانش و اطلاعات در باره این که چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است کار ساده یست, از آن ساده تر نیز گفتن آن به دیگران است .
اما این که انسان خود را ملزم به انجام اعمال نیک و دوری از رفتار ناپسند بداند, موضوعی دیگر و مسئله ای کاملاً متفاوت است ,
به همین خاطر تعداد بی شماری از انسانها به خوبی اصول, قوانین, ارزشها و ضوابط را میدانند, اما خود را مضبوط به ضابطه نمیدانند ,
برای مثال هیچ کس نمیگوید که دروغ امری پسندیده است, اما تقریباً همه ما روزانه با خودمان و دیگران ناصادقیم ,
زیرا تفاوت بسیاری وجود دارد, بین آنچه که مئگوئیم و آنچه که هستیم ,
اکثر ما اغلب آنچه که دوست داریم باشیم را با آنچه که واقعاً هستیم تشخیص نمیدهیم ,
و در روابط انسانی چهرهای که در ذهن و افکار خود دوست داریم باشیم را به نمایش میگذاریم ,
به عقیده من ما فقط باید تلاش کنیم که از دیروز صادق و راستگو تر باشیم, و نه آنکه دروغ بد است و چون بد است پس من دروغ نمیگویم ,
این استدلال و منطق که بیشتر بر مبنای دانش و اطلاعات استوار است و نه بینش ومهارت, در مورد اخلاقیات هیچ گونه ضمانت اجرایی ندارد, و هرگز مبنای محکم و درستی برای عمل به ارزشهای انسانی نمیباشد ,
در واقع آنچه از شواهد و تجربیات نمایان است, ضعف و کمبود ما در مهارت است ,
بایدها و نبایدها, درست و غلط, و یا نیک و بد, تنها به صرف دانستن ضمانت اجرایی پیدا نمیکند ,
بلکه برای عمل و انجام این اصول و ضوابط, فرد باید از کودکی تکنیک و مهارتهای لازم را بیاموزد ,
امروزه اکثر مردم در باره آنچه که خود شان نیک یا بد میدانند, هیچگونه استدلال و منطقی قانع کننده حتا برای خود ندارند ,
دلیل و استدلالی که آنهارا مضبوط به این ضوابط نموده و با عشق به آنچه که میگویند عمل کنند
موضوعی که من در هزاران خط قادر به شرح و بیان آن نیستم, شاعر گرانقدر در یک جمله گفته است ,
دو صد گفته چون نیم کردار نیست...!
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق