2016-06-18، 02:47
خودشناسی عالیترین و بزرگترین هنر است...
برای من هیچ چیز در اولویت و مهم تر از خود یابی و آگاهی در باره خویشتن خویش نیست,
شاید به جرأت میتوان گفت که تنها عامل اصلی مشکلات و گرفتاریهای عالم انسانی, فرار از خود و بیزاری از خویشتن خویش است ,
تقریباً اکثر انسانها اطلاعات و دانش فراوانی نسبت به زندگی دیگران دارند و نه خود ,
و اغلب ان چیزهایی را که میآموزند در باره دیگران است و نه درباره خودشان ,
زیرا ما دو خود یا دو انسان شبیه و مانند هم نداریم, و زیبائی خودشناسی نیز در همین است,
زمانی که شما در باره خودتان بدانید, و به هویت و حقایق درون خود آگاه شوید, و نسبت به عمیقترین افکار, احساسات, انگیزهها و ضمیر درونیتان هشیار باشید ,
این خودش بزرگترین و عالیترین هنر در زندگی است ,
امروز اکثر هنرها تنها جنبهای نمایشی دارد, و بیشتر بر لذت جویی, منافع شخصی, خود ارضائی و نفسانیات متکی است ,
و به ارزشهای متعالی, نیاز و اولویتهای اصلی زندگی انسان ها توجهی ندارد ,
انسان خلاق و هنرمند حقیقی کسی است که ابتدا حقیقت خود را کشف و شکوفا نموده, سپس هنرش نیز, در اثار و ثمرات زندگی اش متجلی وظاهر میگردد ,
چه سود که بشر هزاران سال است که خود را با هنرهای گوناگون سرگرم نموده, اما هنوز هنر زندگی کردن با خودش و دیگران را یاد نگرفته است ,
این شرم آور است که هنوز جنگ, فقر, دشمنی, بیرحمی, نابرابری, خودخواهی و نابسامانی در روابط انسانی به شدت به چشم میخورد ,
و عشق, محبت, اتحاد, برابری, اخلاقیات, و آسایش و راحتی همگانی, تنها در درون کتابهای دینی و فلسفی دیده میشود ,
در حقیقت شاید انسان از لحاظ علمی به دانش و آگاهی زیادی دست یافته است, و به واسطه علم و عقل, تا حدودی از روابط و قوانین اشیأ و جهان هستی بداند ,
اما در اخلاقیات و ارزشهای انسانی عقب مانده است, و بی اغراق میتوان گفت در باره خودش هیچ نمیداند و دوران طفولیت را سپری میکند ,
زیرا اگر میدانست, امروز ابناء بشر یک خانواده و تمام افراد آن خواهران و برادران یکدیگر بودند ,
دیگر مرزی در میان نبود, و بهتری و کمتری دیده نمیشد, و همه انسانها گلهای یک گلستان و میوههای یک درخت محسوب میگشتند...!
برای من هیچ چیز در اولویت و مهم تر از خود یابی و آگاهی در باره خویشتن خویش نیست,
شاید به جرأت میتوان گفت که تنها عامل اصلی مشکلات و گرفتاریهای عالم انسانی, فرار از خود و بیزاری از خویشتن خویش است ,
تقریباً اکثر انسانها اطلاعات و دانش فراوانی نسبت به زندگی دیگران دارند و نه خود ,
و اغلب ان چیزهایی را که میآموزند در باره دیگران است و نه درباره خودشان ,
زیرا ما دو خود یا دو انسان شبیه و مانند هم نداریم, و زیبائی خودشناسی نیز در همین است,
زمانی که شما در باره خودتان بدانید, و به هویت و حقایق درون خود آگاه شوید, و نسبت به عمیقترین افکار, احساسات, انگیزهها و ضمیر درونیتان هشیار باشید ,
این خودش بزرگترین و عالیترین هنر در زندگی است ,
امروز اکثر هنرها تنها جنبهای نمایشی دارد, و بیشتر بر لذت جویی, منافع شخصی, خود ارضائی و نفسانیات متکی است ,
و به ارزشهای متعالی, نیاز و اولویتهای اصلی زندگی انسان ها توجهی ندارد ,
انسان خلاق و هنرمند حقیقی کسی است که ابتدا حقیقت خود را کشف و شکوفا نموده, سپس هنرش نیز, در اثار و ثمرات زندگی اش متجلی وظاهر میگردد ,
چه سود که بشر هزاران سال است که خود را با هنرهای گوناگون سرگرم نموده, اما هنوز هنر زندگی کردن با خودش و دیگران را یاد نگرفته است ,
این شرم آور است که هنوز جنگ, فقر, دشمنی, بیرحمی, نابرابری, خودخواهی و نابسامانی در روابط انسانی به شدت به چشم میخورد ,
و عشق, محبت, اتحاد, برابری, اخلاقیات, و آسایش و راحتی همگانی, تنها در درون کتابهای دینی و فلسفی دیده میشود ,
در حقیقت شاید انسان از لحاظ علمی به دانش و آگاهی زیادی دست یافته است, و به واسطه علم و عقل, تا حدودی از روابط و قوانین اشیأ و جهان هستی بداند ,
اما در اخلاقیات و ارزشهای انسانی عقب مانده است, و بی اغراق میتوان گفت در باره خودش هیچ نمیداند و دوران طفولیت را سپری میکند ,
زیرا اگر میدانست, امروز ابناء بشر یک خانواده و تمام افراد آن خواهران و برادران یکدیگر بودند ,
دیگر مرزی در میان نبود, و بهتری و کمتری دیده نمیشد, و همه انسانها گلهای یک گلستان و میوههای یک درخت محسوب میگشتند...!
موفقیت یک انتخاب است نه یک اتفاق