2017-09-24، 12:26
بله بودن جواب این سوال نیازی به فکر کردن ندارد . چون نصحیت راهم توهین و دخالت در
زندگی خویش تلقی میکنم از درون که به روش زندگی خود اعتماد نداشته باشم وقتی تنها به فکر خود اعتماد کنم هر نو رفتار از طرف دیگران برای من توهین تلقی میشود من نیاز دارم
کمی انتقاد پذیر باشم برخلاف رفتار خودم که از همه چیزو و همه کس (از رانندگی دیگران. از نوع پوشش دیگران. نوع مشارکت دیگران ......)انتقاد میکنم خود انتقاد پذیر و انعطاف پذیر نیستم. جالب است که بیشتر انتقادات من در ذهن من جای دارد و میدانم که انتقاداتم بی پایه و اساس است و بخاطره همین است شهامت نمیکنم به انتقاد شوندگان بیان کنم.
وقتی در روابطم با دیگران مشکل دارم،وقتی در سر کار وظایف محوله رو به طور احسنت انجام نمی دهم ، وقتی در شخصیت رفتاریم دارای کمبود های قابل مشاهده ای هستم،
وقتی گفتارم،مدیریتم وامثال اینها دچار مشکل هست. دیگران یا از سر دلسوزی یا بخاطره اسیبهایی که از این قبیل ضعفهایم میبینند دست به اعتراض میزنند که در اصل مارا به بهتر شدن از اینی که هستیم سوق دهند یا به تعبیر بهتر بتوانند مارا تحمل کنند.
اما هیچ اعتراضی را ما تا اخر نشنیده ایم و تا احساس خطر در سخن کسی کردیم صحبت اورا قطع کرده و سخنی از روی پرخاش کرده ایم .
این مسله باعث شده در بهبودی کمتر رشد داشته باشیم تنها بمانیم و از خود احساس رضایت کمتری داشته باشیم وما مثل یه مار نیاز به پوست اندازی داریم یک مار وقتی نتواند پوسته کهنه خودرا عوض کند محکوم به مرگ است وهمچنین ماهم نتوانیم اندیشه ی جدیدی یا ایده ای جدیدی به خود بپذیریم تنها می مانیم و تنهایی برای یک معتاد همان مرگ است.
گه گاهی این ایده جدید یا پیام خداوند با لبه ی تیز تر و زبر برای از بین بردن زنگار و صیغل ما
به ما میرسد که یکی از این روش ها میتواند اعتراض از سمت یک دوست باشد.
زندگی خویش تلقی میکنم از درون که به روش زندگی خود اعتماد نداشته باشم وقتی تنها به فکر خود اعتماد کنم هر نو رفتار از طرف دیگران برای من توهین تلقی میشود من نیاز دارم
کمی انتقاد پذیر باشم برخلاف رفتار خودم که از همه چیزو و همه کس (از رانندگی دیگران. از نوع پوشش دیگران. نوع مشارکت دیگران ......)انتقاد میکنم خود انتقاد پذیر و انعطاف پذیر نیستم. جالب است که بیشتر انتقادات من در ذهن من جای دارد و میدانم که انتقاداتم بی پایه و اساس است و بخاطره همین است شهامت نمیکنم به انتقاد شوندگان بیان کنم.
وقتی در روابطم با دیگران مشکل دارم،وقتی در سر کار وظایف محوله رو به طور احسنت انجام نمی دهم ، وقتی در شخصیت رفتاریم دارای کمبود های قابل مشاهده ای هستم،
وقتی گفتارم،مدیریتم وامثال اینها دچار مشکل هست. دیگران یا از سر دلسوزی یا بخاطره اسیبهایی که از این قبیل ضعفهایم میبینند دست به اعتراض میزنند که در اصل مارا به بهتر شدن از اینی که هستیم سوق دهند یا به تعبیر بهتر بتوانند مارا تحمل کنند.
اما هیچ اعتراضی را ما تا اخر نشنیده ایم و تا احساس خطر در سخن کسی کردیم صحبت اورا قطع کرده و سخنی از روی پرخاش کرده ایم .
این مسله باعث شده در بهبودی کمتر رشد داشته باشیم تنها بمانیم و از خود احساس رضایت کمتری داشته باشیم وما مثل یه مار نیاز به پوست اندازی داریم یک مار وقتی نتواند پوسته کهنه خودرا عوض کند محکوم به مرگ است وهمچنین ماهم نتوانیم اندیشه ی جدیدی یا ایده ای جدیدی به خود بپذیریم تنها می مانیم و تنهایی برای یک معتاد همان مرگ است.
گه گاهی این ایده جدید یا پیام خداوند با لبه ی تیز تر و زبر برای از بین بردن زنگار و صیغل ما
به ما میرسد که یکی از این روش ها میتواند اعتراض از سمت یک دوست باشد.