2020-11-06، 08:21
26-زمانی که حق انتخابم رو ازدست بدم ونتونم به وظایفم عمل کنم واین مفهوم از 2جنبه قابل بررسی است 1-درونی که شامل انکاراحساسات نامتعادل بودن وسوسه خودمحوری احساس پوچی داشتن بیهودگی نداشتن هدف وبرنامه احساس تنهایی شدید تفکرات بیمارگونه درتوهم به سربردن وبی ثباتی عاطفی ومعنوی وروحانی و2-بیرونی مثل:زندان رفتن خسارتهای مالی وجانی زدن آشفتگی ظاهری لاغری وکثیفی وترس دیگران ازدیدن ما ورفتارهای بیمارگونه و...زمانی که رفتاروگفتارواحساساتم تحت تاثیرمرضم قرارمیگیره زندگیم غیرقابل اداره شده ومدیریت اون ناشی از وسوسه اجبارورفتارهای بیمارگونه وخودمحورانه ام قرار میگیره وقتی من تحت فرمان عادتهای بدم قرارمیگیرم زندگیم غیرقابل اداره میشه ودچارتصمیم گیریهای نادرست واستفاده غیرصحیح ازحق انتخابم میشوم مفهوم غیرقابل اداره برای من: عدم قابلیت اشتغال آوارگی تخریب وترورشخصیتی خودم وخانوادم منزوی بودن عدم ارتباط با دیگران رفتار وتفکرنادرست عدم تصمیم گیری ونداشتن تعادل ...باازدست دادن حق انتخاب واجباربه مصرف ودرموردافکاررفتاروروابطمون نتونیم درست تصمیم بگیریم زندگیمون غیرقابل اداره میشود.بااداره کردن درون بیرون هم ساماندهی میشود?