2020-11-09، 03:27
8_خیلی ازاوقات بجای شنونده بودن همیشه گوینده بودم ودیگران بایدبه دانش وفخرفروشی من توجه میکردندودراین کارهم همیشه افراط میکردم وجالب اینکه تمایلی هم برای شنیدن نقطه نظرات دیگران نداشتم وفقط من بودم که بایداظهارفضل میکردم.برای مثال،داشتم باتعدادی ازهمدردانم که هنوز درعذاب بودندوبعدمتوجه شدم هیچگونه آمادگی برای شنیدن حرفها ونصایح من نداشتندوسرشارازرنجش ازانجمنی هابودندصحبت میکردم که یکی ازآنهابدجور دافعه ازخودش نشان دادودرآن واحدسرشارازکینه ونفرت شد که من سریعأعذرخواهی نموده وموضوع را عوض کردم.ویابخاطرغروربیجایم و نپذیرفتن خطاهاواشتباهاتم مسایل را کشدار میکردم وموجب بدترشدن اوضاع میشدم ویابخاطرخطاهای خودم هزاران توجیه وبهانه میاوردم ودیگران راسرزنش کرده وآنهارامقصرجلوه میدادم.
من زمانیکه بامرضم زندگی میکنم روی خواسته هایم پافشاری واصرارمیکنم خصوصأمواقعی که بجای کمک به حل مشکل وحقیقت گویی،، جانبداری ویاسرزنش میکنم،وقضیه رابیشتربه چالش میکشم وباعث بدترشدن اوضاع میشوم.
ویامواقعی که گمنامی خودم ویادیگران رامیشکنم،مواقعی که بدون فکرکردن به پیامدهای کاری،حرکتی راانجام میدهم، ویابدون فکرومشورت حرفی میزنم، زمانیکه مشورت نمیکنم وبه کله بیمارخودم اعتمادمیکنم،وزمانیکه هیچ تمایلی به گرفتن ترازنامه ودرمیان گذاشتن آن باراهنمایم نداشتم،زمانیکه توانایی پذیرش ودیدن نواقصم رانداشته باشم وباصحبتهای بیجایم در روابط دیگران دخالت کنم،اوقاتی که پیشداوری میکنم ونمیتوانم صبورباشم،ویازمانیکه انتظاربیش ازحدازدیگران داشته باشم دچارخودمحوری میشوم ودریچه افکارم بسته میشود ومعمولأ باعث بدتر شدن اوضاع میشوم.?
من زمانیکه بامرضم زندگی میکنم روی خواسته هایم پافشاری واصرارمیکنم خصوصأمواقعی که بجای کمک به حل مشکل وحقیقت گویی،، جانبداری ویاسرزنش میکنم،وقضیه رابیشتربه چالش میکشم وباعث بدترشدن اوضاع میشوم.
ویامواقعی که گمنامی خودم ویادیگران رامیشکنم،مواقعی که بدون فکرکردن به پیامدهای کاری،حرکتی راانجام میدهم، ویابدون فکرومشورت حرفی میزنم، زمانیکه مشورت نمیکنم وبه کله بیمارخودم اعتمادمیکنم،وزمانیکه هیچ تمایلی به گرفتن ترازنامه ودرمیان گذاشتن آن باراهنمایم نداشتم،زمانیکه توانایی پذیرش ودیدن نواقصم رانداشته باشم وباصحبتهای بیجایم در روابط دیگران دخالت کنم،اوقاتی که پیشداوری میکنم ونمیتوانم صبورباشم،ویازمانیکه انتظاربیش ازحدازدیگران داشته باشم دچارخودمحوری میشوم ودریچه افکارم بسته میشود ومعمولأ باعث بدتر شدن اوضاع میشوم.?