2020-11-09، 03:18
20_زمانیکه بابیماری ومرضم زندگی میکنم تمرین تمامی اصول روحانی برایم سخت وحتی گاهی غیرممکن هم میشود، الالخصوص اصل روحانی صبر وتحمل، خصوصاکه نتیجه کارهم برایم خیلی مهم باشد.
زمانیکه گذشته وعجزهایم رافراموش میکنم، تمام عشق هایی راکه بمن داده شده راهم فراموش میکنم،درمسیرروحانی بودن هم برایم سخت ودشوارمیشوددیگرازفروتنی وتواضع هم خبری نمیشود.زمانیکه از پروسه کمک کردن به دیگرمعتادان دور میشوم دادن عشق بلاعوض هم برایم سخت میشود وشروع به استفاده از ابزارقدیم میکنم وسریع مریدنواقص و اراده شخصی ام میشوم.جاهایی که اعتمادبنفس ندارم دچارترس میشوم واحساس خودکم بینی آزارم میدهد، و نمیتوانم توانایی هایم راببینم،شجاعت وشهامتم راهم از دست میدهم،زمانیکه دچارتایید طلبی میشوم حتی فکرتغییرکردن هم برایم سخت میشود، زمانیکه اسیرخشم وکینه ورنجش میشوم دیگرتمرین اصول معنایش راازدست میدهد وحتی خداراهم دراینگونه مواقع فراموش میکنم.
درکل تمرین وجاری کردن اصول روحانی درزندگیم بستگی به شرایط وموقعیت و بیماریم درآن لحظه دارد،زمانیکه میترسم تمرین اصول برایم سخت میشودوزمانیکه تعادلم بهم میریزد ورنجش هایم عودمیکند وقتیکه دچار حس انتقام گیری میشوم دیگرهیچکدام ازاصول روحانی برایم کار نمیکنند وزمانیکه عجزهایم رافراموش میکنم ودچار احساس دانایی وتوانایی میشوم کلا روشن بینی وصداقت وتمایلم را از دست میدهم.
خیلی از اوقات هم تمرین اصول درزندگی بستگی به نیازهای شخصی ما دارد اماغالبأتمرین اصول روحانی در نقطه مقابل نواقص ماقرار دارد ودر شرایطی که ما از نواقصمان استفاده میکنیم تمرین اصول روحانی واقعا سخت است.
ماباکمک گرفتن از خداوند ودرمسیر بهبودی بودن وشناختن نواقصمان باید بدانیم که درشرایط مختلف کدامیک از اصول روحانی را تمرین کرده وبکار ببندیم.?
زمانیکه گذشته وعجزهایم رافراموش میکنم، تمام عشق هایی راکه بمن داده شده راهم فراموش میکنم،درمسیرروحانی بودن هم برایم سخت ودشوارمیشوددیگرازفروتنی وتواضع هم خبری نمیشود.زمانیکه از پروسه کمک کردن به دیگرمعتادان دور میشوم دادن عشق بلاعوض هم برایم سخت میشود وشروع به استفاده از ابزارقدیم میکنم وسریع مریدنواقص و اراده شخصی ام میشوم.جاهایی که اعتمادبنفس ندارم دچارترس میشوم واحساس خودکم بینی آزارم میدهد، و نمیتوانم توانایی هایم راببینم،شجاعت وشهامتم راهم از دست میدهم،زمانیکه دچارتایید طلبی میشوم حتی فکرتغییرکردن هم برایم سخت میشود، زمانیکه اسیرخشم وکینه ورنجش میشوم دیگرتمرین اصول معنایش راازدست میدهد وحتی خداراهم دراینگونه مواقع فراموش میکنم.
درکل تمرین وجاری کردن اصول روحانی درزندگیم بستگی به شرایط وموقعیت و بیماریم درآن لحظه دارد،زمانیکه میترسم تمرین اصول برایم سخت میشودوزمانیکه تعادلم بهم میریزد ورنجش هایم عودمیکند وقتیکه دچار حس انتقام گیری میشوم دیگرهیچکدام ازاصول روحانی برایم کار نمیکنند وزمانیکه عجزهایم رافراموش میکنم ودچار احساس دانایی وتوانایی میشوم کلا روشن بینی وصداقت وتمایلم را از دست میدهم.
خیلی از اوقات هم تمرین اصول درزندگی بستگی به نیازهای شخصی ما دارد اماغالبأتمرین اصول روحانی در نقطه مقابل نواقص ماقرار دارد ودر شرایطی که ما از نواقصمان استفاده میکنیم تمرین اصول روحانی واقعا سخت است.
ماباکمک گرفتن از خداوند ودرمسیر بهبودی بودن وشناختن نواقصمان باید بدانیم که درشرایط مختلف کدامیک از اصول روحانی را تمرین کرده وبکار ببندیم.?