2021-06-07، 02:29
قسمت اول :
وسوسه فکری زود گذر اما بسیار قوی است که عموما اثرات مخرب ان پس از عمل به وسوسه پدید می آید . اگر بخواهم وسوسه را تشبیه کنم باید بگویم وسوسه مانند گردبادی قوی و سهمگین است که اگر پناهگاه مناسبی نداشته باشی خرابی های زیادی به بار می آورد و حتی موجب مرگ انسان می شود اما زود گذر است . عموما وسوسه ریشه ای دارد که عمدتا در حس لذت جویی یا کمال طلبی سر چشمه دارد . ما یا برای رسیدن به لذت بیشتر وسوسه میشویم یا برای پر کردن خلایی در درونمان . در هر صورت وقتی وسوسه میشوم احساس دوگانگی شدیدی در درونم ایجاد می شود از یکطرف فکر انجام وسوسه را در درونم دارم که بسیار قوی است اما از طرف دیگر اگر هنوز روحم بطور کامل نمرده باشد وجدانم ترس از انجام آن وسوسه را دارد . احساسات دو گانه ای چون سرخوشی و ترس ,بی باکی و شرم و گناه و لذت سر تار سر وجودم را پر میکند
قسمت دوم :
عموما هنگام بروز یک وسوسه افکار من طریقه خاصی را دنبال میکند . تمام فکر و ذهن من برای انجام ان وسوسه بسیج می شود . دنبال کوتاهترین راه برای انجام آن وسوسه و رسیدن به اوج لذت هستم . دید تک بعدی پیدا میکنم و از تجزیه و تحلیل وقایع ناتوان می شوم . نیرویی قوی در درون من مرا از اقرار وسوسه باز میدارد . ترس از قضاوت دیگران پیدا میکنم و عموما دست به خود فریبی می زنم . ذهنم با توجیه و بهانه های به ظاهر درست سعی در القای این موضوع دارد که با انجام وسوسه درد تسکین پیدا میکند و خلایی که در درونم است پر میشود . قدرت انجام کارهای درست و فکر درست از من گرفته می شود .
تجربه امروز :
امروز در روند ایجاد وسوسه و برخورد من با وسوسه تغییراتی ایجاد شده است . وسوسه همیشه وجود دارد اما من با روشن بینی که در قدمها بدست آورده ام به وسوسه اجازه شکل گیری نمی دهم و در همان نطفه ان را می خشکانم اما اگر قدرت وسوسه زیاد بود و ایجاد شد با اقرار در جلسات یا با راهنمایم سعی میکنم قبل از آنکه اجبار به عمل به وسوسه پیدا کنم آنرا ارزیابی کرده و مانع اجرای وسوسه شوم
وسوسه فکری زود گذر اما بسیار قوی است که عموما اثرات مخرب ان پس از عمل به وسوسه پدید می آید . اگر بخواهم وسوسه را تشبیه کنم باید بگویم وسوسه مانند گردبادی قوی و سهمگین است که اگر پناهگاه مناسبی نداشته باشی خرابی های زیادی به بار می آورد و حتی موجب مرگ انسان می شود اما زود گذر است . عموما وسوسه ریشه ای دارد که عمدتا در حس لذت جویی یا کمال طلبی سر چشمه دارد . ما یا برای رسیدن به لذت بیشتر وسوسه میشویم یا برای پر کردن خلایی در درونمان . در هر صورت وقتی وسوسه میشوم احساس دوگانگی شدیدی در درونم ایجاد می شود از یکطرف فکر انجام وسوسه را در درونم دارم که بسیار قوی است اما از طرف دیگر اگر هنوز روحم بطور کامل نمرده باشد وجدانم ترس از انجام آن وسوسه را دارد . احساسات دو گانه ای چون سرخوشی و ترس ,بی باکی و شرم و گناه و لذت سر تار سر وجودم را پر میکند
قسمت دوم :
عموما هنگام بروز یک وسوسه افکار من طریقه خاصی را دنبال میکند . تمام فکر و ذهن من برای انجام ان وسوسه بسیج می شود . دنبال کوتاهترین راه برای انجام آن وسوسه و رسیدن به اوج لذت هستم . دید تک بعدی پیدا میکنم و از تجزیه و تحلیل وقایع ناتوان می شوم . نیرویی قوی در درون من مرا از اقرار وسوسه باز میدارد . ترس از قضاوت دیگران پیدا میکنم و عموما دست به خود فریبی می زنم . ذهنم با توجیه و بهانه های به ظاهر درست سعی در القای این موضوع دارد که با انجام وسوسه درد تسکین پیدا میکند و خلایی که در درونم است پر میشود . قدرت انجام کارهای درست و فکر درست از من گرفته می شود .
تجربه امروز :
امروز در روند ایجاد وسوسه و برخورد من با وسوسه تغییراتی ایجاد شده است . وسوسه همیشه وجود دارد اما من با روشن بینی که در قدمها بدست آورده ام به وسوسه اجازه شکل گیری نمی دهم و در همان نطفه ان را می خشکانم اما اگر قدرت وسوسه زیاد بود و ایجاد شد با اقرار در جلسات یا با راهنمایم سعی میکنم قبل از آنکه اجبار به عمل به وسوسه پیدا کنم آنرا ارزیابی کرده و مانع اجرای وسوسه شوم