2021-06-09، 03:49
- قسمت خود محورانه بیماری من چگونه بر زندگی من و اطرافیانم تاثیر میگذارد؟
تجربیات اعضای انجمن معتادان گمنام نشان داده است که بیماری اعتیاد سه جنبه جسمی ؛ روانی و روحانی دارد . منشائ جنبه روحانی بیماری ما خودمحوری است که نقطه مقابل خدا محوری است . فرایند قدمها نیز به شکلی است که ما در قدم اول با جنبه خودمحوری بیماری خود آشنا میشویم و نهایتا در قدم دوازده تبدیل به افرادی خدا محور خواهیم شد که فقط جویای اراده خداوند برای کمک رساندن به دیگران می شویم .
خودمحوری عموما بازتابی از نحوه برخورد یک فرد مبتلا به بیماری اعتیاد با احساسات ؛عواطف و افکاری است که بصورت روزمره با آن دست به گریبان است . وقتی که ما با یک مسئله احساسی یا یک فکر برخورد می کنیم ذهن ما بواسطه عدم تکامل چند بعدی فقط از زاویه خودمان به آن مسئله نگاه میکند و عموما تصمیماتی می گیریم که باعث آسیب رساندن به خود یا اطرافیانمان خواهد شد . وقتی که خودمحوری شکل می گیرد در پی ان باید منتظر بروز نواقصی دیگر چون خشم ؛ کینه ؛ انتقام ؛ بدگویی ؛ آزار جسمانی به خود یا دیگران هم بود . روزگاری در زندگی زناشوییم خود محور بودم و بواسطه افکار منفی که داشتم حرف کسی را قبول نداشتم و دائما زن و بچه ام را موردآزار و اذیت قرار میدادم . ولی بیش از همه این خودمحوری به خودم آسیب می رساند که حتی یکبار ازدواجم به طلاق انجامید . دائما مشغولیت ذهنی داشتم و خودم با خودم در حال جنگ بودم . خیلی ساده خودمحوری یعنی شرکت در مراسم ترحیم خودت بنوعی که تابوتت را خودت حمل میکنی . وقتی که خودمحوری در میان باشد بسیاری از فضایل اخلاقی زیر پا گذارده خواهد شد و احتمالا ما با مراجع انتظامی و قضایی سر و کار پیدا می کنیم . در دوران اعتیاد از روی خودمحوری برای تامین هزینه موادم دزدی می کردم چون مجبور بودم اما نهایتا کارم به زندان کشیده شد . اینها اثراتی از خودمحوری در زندگی ماست .
تجربیات اعضای انجمن معتادان گمنام نشان داده است که بیماری اعتیاد سه جنبه جسمی ؛ روانی و روحانی دارد . منشائ جنبه روحانی بیماری ما خودمحوری است که نقطه مقابل خدا محوری است . فرایند قدمها نیز به شکلی است که ما در قدم اول با جنبه خودمحوری بیماری خود آشنا میشویم و نهایتا در قدم دوازده تبدیل به افرادی خدا محور خواهیم شد که فقط جویای اراده خداوند برای کمک رساندن به دیگران می شویم .
خودمحوری عموما بازتابی از نحوه برخورد یک فرد مبتلا به بیماری اعتیاد با احساسات ؛عواطف و افکاری است که بصورت روزمره با آن دست به گریبان است . وقتی که ما با یک مسئله احساسی یا یک فکر برخورد می کنیم ذهن ما بواسطه عدم تکامل چند بعدی فقط از زاویه خودمان به آن مسئله نگاه میکند و عموما تصمیماتی می گیریم که باعث آسیب رساندن به خود یا اطرافیانمان خواهد شد . وقتی که خودمحوری شکل می گیرد در پی ان باید منتظر بروز نواقصی دیگر چون خشم ؛ کینه ؛ انتقام ؛ بدگویی ؛ آزار جسمانی به خود یا دیگران هم بود . روزگاری در زندگی زناشوییم خود محور بودم و بواسطه افکار منفی که داشتم حرف کسی را قبول نداشتم و دائما زن و بچه ام را موردآزار و اذیت قرار میدادم . ولی بیش از همه این خودمحوری به خودم آسیب می رساند که حتی یکبار ازدواجم به طلاق انجامید . دائما مشغولیت ذهنی داشتم و خودم با خودم در حال جنگ بودم . خیلی ساده خودمحوری یعنی شرکت در مراسم ترحیم خودت بنوعی که تابوتت را خودت حمل میکنی . وقتی که خودمحوری در میان باشد بسیاری از فضایل اخلاقی زیر پا گذارده خواهد شد و احتمالا ما با مراجع انتظامی و قضایی سر و کار پیدا می کنیم . در دوران اعتیاد از روی خودمحوری برای تامین هزینه موادم دزدی می کردم چون مجبور بودم اما نهایتا کارم به زندان کشیده شد . اینها اثراتی از خودمحوری در زندگی ماست .