2013-12-04، 12:43
پاییز تو را به من هدیه کرد و من در تمنای مهرت هر روز زردتر می شوم !
سینه ام یک دفتر تا خورده است
واژه هایش خیس و سرد و مرده است
من نمیگویم ولی انصاف نیست
دوریت گویی دلم را برده است
درد دارد وقتی بفهمی برای عشقت کم هستی !
اشک ریختن چشم نمیخواهد …
دل میخواهد
سینه ام یک دفتر تا خورده است
واژه هایش خیس و سرد و مرده است
من نمیگویم ولی انصاف نیست
دوریت گویی دلم را برده است
درد دارد وقتی بفهمی برای عشقت کم هستی !
اشک ریختن چشم نمیخواهد …
دل میخواهد
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم