2013-12-04، 06:17
ای جان من خسته درمانده فدایت
من منتظرم بشنوم ازدورصدایت
شاید به صدایت کمی آرام بگیرد
این قلب به خون خفته ازجوروجفایت
دین و دل و دنیا وهرآن چیز که دارم
رفته به سر زلف پریشان رهایت
من راه فراری زحصار تو ندارم
خون من ودل گردن خیل مژه هایت
کوچیده ام ازخویش و به سوی تو شتابان
تا بال و پرم را بگشایم به هوایت
قلبی که شکسته است دراین مرحله ازعشق
افتاده چنان پیچک سرگشته به پایت
عمری ست به دنبال توام خسته و تنها
عمری ست که من می زنم از دورصدایت
دوراز من و بی پاسخ و سردی و همیشه
من خواب ندارم - به خداوند - برایت
من منتظرم بشنوم ازدورصدایت
شاید به صدایت کمی آرام بگیرد
این قلب به خون خفته ازجوروجفایت
دین و دل و دنیا وهرآن چیز که دارم
رفته به سر زلف پریشان رهایت
من راه فراری زحصار تو ندارم
خون من ودل گردن خیل مژه هایت
کوچیده ام ازخویش و به سوی تو شتابان
تا بال و پرم را بگشایم به هوایت
قلبی که شکسته است دراین مرحله ازعشق
افتاده چنان پیچک سرگشته به پایت
عمری ست به دنبال توام خسته و تنها
عمری ست که من می زنم از دورصدایت
دوراز من و بی پاسخ و سردی و همیشه
من خواب ندارم - به خداوند - برایت