2013-12-05، 04:54
سیگار بعدی را روشن می کنم
کامی از لبش می گیرم
به جای لبهایی که چندیست نبوسیده ام !
انگشتانم بوی تند سیگار می گیرند
همان انگشتانی که همچون باد
جنگل موهای تو را نوازش می کردند ،
دیگر این اندام سوزان تو نیست که مرا احاطه کرده
دود سیگار است و بس !
سیگارم که به آخر میرسد
لبم را می سوزاند مانند بوسه ای
که تو هنگام خداحافظی به آن تقدیم کردی ...!
دیکتاتور تویی و آغوشت ،
که هر بار مرا تسلیم می کند !!!
کامی از لبش می گیرم
به جای لبهایی که چندیست نبوسیده ام !
انگشتانم بوی تند سیگار می گیرند
همان انگشتانی که همچون باد
جنگل موهای تو را نوازش می کردند ،
دیگر این اندام سوزان تو نیست که مرا احاطه کرده
دود سیگار است و بس !
سیگارم که به آخر میرسد
لبم را می سوزاند مانند بوسه ای
که تو هنگام خداحافظی به آن تقدیم کردی ...!
دیکتاتور تویی و آغوشت ،
که هر بار مرا تسلیم می کند !!!