2013-12-07، 10:50
مهتا : مامان بیا برام کتاب بخون
مامان : بزار اول ناخن ها ت رو بگیرم بعد کتاب میخونم برات
در حال گرفتن ناخن های مهتا
مهتا : مامان من دیگه حوصله ندارم کتاب بخونم همه حوصله هام رو برای گرفتن ناخن استفاده کردم
مامان :
این هم عکس مهتای عزیزم وقتی توی بیمارستان بستری بود که خاله میناش ازش گرفته
مامان فدای اون دستهای کوچولوت بشه عزیزم
خدایا هزار بار تو را سپاس که دخترم حالش خوب شد
مامان : بزار اول ناخن ها ت رو بگیرم بعد کتاب میخونم برات
در حال گرفتن ناخن های مهتا
مهتا : مامان من دیگه حوصله ندارم کتاب بخونم همه حوصله هام رو برای گرفتن ناخن استفاده کردم
مامان :
این هم عکس مهتای عزیزم وقتی توی بیمارستان بستری بود که خاله میناش ازش گرفته
مامان فدای اون دستهای کوچولوت بشه عزیزم
خدایا هزار بار تو را سپاس که دخترم حالش خوب شد