ای مرغ آفتاب!
از صدهزار غنچه نیز.. یکی وا نشد
دست نسیم با دست من آشنا نشد
گنجشکها دگر نگذشتند از این دیار…
… وان برگهای رنگین، پژمرد در غبار
وین دشت خشک و غمگین..
افسرد بیبهار
ای مرغ آفتاب!
با خود مرا ببر به دیاری که همچو باد…
آزاد و شاد، پای به هر جا توان نهاد
گنجشک پر شکستهی باغ محبتم
تا کی در این بیابان سر زیر پر نهم؟
با خود مرا ببر به چمنزارهای دور،
شاید به یک درخت رسم…
نغمه سر دهم…
من بیقرار و تشنهی پروازم…
تا خود کجا رسم به همآوازم…
اما بگو کجاست…
آنجا – که زیر بال تو – در عالم وجود…
یکدم به کام دل…
اشکی توان فشاند…
شعری توان سرود؟
فکر کنم
می رویید در جنگل ،خاموشی رویا بود.
شبنم ها بر جا بود.
…
درها باز،چشم تماشا باز،چشم تماشاتر، و خدا در هر…آیا بود؟
خورشیدی در هر مشت:بام نگه بالا بود.
می بویید. گل وا بود؟ بوییدن بی ما بود :زیبا بود.
تنهایی،تنها بومد.
نا پیدا،پیدا بود.
(او) انجا، انجا بود.
از صدهزار غنچه نیز.. یکی وا نشد
دست نسیم با دست من آشنا نشد
گنجشکها دگر نگذشتند از این دیار…
… وان برگهای رنگین، پژمرد در غبار
وین دشت خشک و غمگین..
افسرد بیبهار
ای مرغ آفتاب!
با خود مرا ببر به دیاری که همچو باد…
آزاد و شاد، پای به هر جا توان نهاد
گنجشک پر شکستهی باغ محبتم
تا کی در این بیابان سر زیر پر نهم؟
با خود مرا ببر به چمنزارهای دور،
شاید به یک درخت رسم…
نغمه سر دهم…
من بیقرار و تشنهی پروازم…
تا خود کجا رسم به همآوازم…
اما بگو کجاست…
آنجا – که زیر بال تو – در عالم وجود…
یکدم به کام دل…
اشکی توان فشاند…
شعری توان سرود؟
فکر کنم
می رویید در جنگل ،خاموشی رویا بود.
شبنم ها بر جا بود.
…
درها باز،چشم تماشا باز،چشم تماشاتر، و خدا در هر…آیا بود؟
خورشیدی در هر مشت:بام نگه بالا بود.
می بویید. گل وا بود؟ بوییدن بی ما بود :زیبا بود.
تنهایی،تنها بومد.
نا پیدا،پیدا بود.
(او) انجا، انجا بود.
فاصله ی من وتو زیاد شده این روزا
آخر این جدایی میرسه به نا کجا
رفتی و گفتی بودن با من هرگز نمیشه
قلب من زیر پاهات له شد مثل همیشه
یه روزی بود میگفتی دوستم داری رهگذر
نرو بمون که چشمام بی تو میشه خیس وتر
خسته و دل شکسته میخوام واست بخونم
اگه اجازه بدی پیشت میخوام بمونم
آروزی دیدنت واسم شده یه رویا
داشتنت رو میخوام از اونی که هس اون بالا
آی اونی که اون بالا نشستی پیش ابرا
بهش بگو هنوزم دوسش دارم بی پروا
سحر توی نمازم ازش خواستم بمونی
میدونم که عشق رو ازتو چشام میخونی
از چشمات دارم میخونم دوسم داری هنوزم
چرا زپیشم رفتی اینو من نمیدونم
رفتی اما میدونم برمیگردی یه روزی
قسمت ما دوتا نیست غم تلخ جدایی
آخر این جدایی میرسه به نا کجا
رفتی و گفتی بودن با من هرگز نمیشه
قلب من زیر پاهات له شد مثل همیشه
یه روزی بود میگفتی دوستم داری رهگذر
نرو بمون که چشمام بی تو میشه خیس وتر
خسته و دل شکسته میخوام واست بخونم
اگه اجازه بدی پیشت میخوام بمونم
آروزی دیدنت واسم شده یه رویا
داشتنت رو میخوام از اونی که هس اون بالا
آی اونی که اون بالا نشستی پیش ابرا
بهش بگو هنوزم دوسش دارم بی پروا
سحر توی نمازم ازش خواستم بمونی
میدونم که عشق رو ازتو چشام میخونی
از چشمات دارم میخونم دوسم داری هنوزم
چرا زپیشم رفتی اینو من نمیدونم
رفتی اما میدونم برمیگردی یه روزی
قسمت ما دوتا نیست غم تلخ جدایی