2013-12-10، 02:50
سفر عشق
میتوانی قصه و رویا بشوی/راهی دورترین نقطه دنیا بشوی
ساده نگذشتم از این عشق خودت میدانی/من گذشتم تا تو مبادا بشوی
مثل خوره این فکر عذابم می داد/چوب مارا بخوری ورد زبان ها بشوی
من وتو دو تا رود موازی بودیم/من که مرداب شدم کاش تو دریا بشوی
دانه برفی و آنقدر ظریفی که فقط/باید از این طرف شیشه تماشا بشوی
گره ای بود که تا باز شد فهمیدم/تو خودت خواسته بودی که معما بشوی
در جهانی که پر از وامق و مجنون شده است/میتوانی فقط از زاویه یک لبخند
در دل سنگ ترین آدمها جا بشوی/بعد از این مرگ نفس های مرا می شمرد
فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی...
***
میتوانی قصه و رویا بشوی/راهی دورترین نقطه دنیا بشوی
ساده نگذشتم از این عشق خودت میدانی/من گذشتم تا تو مبادا بشوی
مثل خوره این فکر عذابم می داد/چوب مارا بخوری ورد زبان ها بشوی
من وتو دو تا رود موازی بودیم/من که مرداب شدم کاش تو دریا بشوی
دانه برفی و آنقدر ظریفی که فقط/باید از این طرف شیشه تماشا بشوی
گره ای بود که تا باز شد فهمیدم/تو خودت خواسته بودی که معما بشوی
در جهانی که پر از وامق و مجنون شده است/میتوانی فقط از زاویه یک لبخند
در دل سنگ ترین آدمها جا بشوی/بعد از این مرگ نفس های مرا می شمرد
فقط از این نگرانم که تو تنها بشوی...
***