2013-12-10، 09:47
الهی ، دربسته نیست ، ما دست و پا بسته ایم...
الهی ؛ فرزانه تر از دیوانه ی تو کیست؟
الهی ؛ تو پاک آفریدی ما آلوده کردیم...
الهی ؛ اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست، که تو دارایی منی...
الهی ؛ اگر ستار العیوب نبودی ما از رسوایی چه میکردیم
الهی جز تو ندارم
خدایا ! اگر در حرکت به سوی تو ، توشه ی من اندک است ، همانا که در توکّل به تو حسن ظن دارم ، و اگر جرم من مرا از عقوبت کردن تو به هراس در انداخته است ، امّا امید من به من می گوید که از خشم تو در امانم و اگر گناه من مرا در معرض عقاب تو در آورده است ، حسن اعتمادم به ثواب تو آگاهم میکند و اگر خواب غفلت از آمادگی دیدارت بازم داشته است ، همانا که شناخت کرم و نعمتهای پنهانت مرا بیدار کرده است و اگر بسیاری نافرمانی و سر پیچی در میان من و تو بیگانگی پدید آورده است، ......
سوگند به سُبُحات وجهت و به انوار قُدسَت ّ از تو درخواست دارم و به عواطف رحمت و به لطایف احسانت از تو میخواهم که ظن مرا در آنچه از فراوانی اکرام و نیکویی انعامت در تقرّب به تو و نزدیکی به درگاه تو و بهره مندی از نظر به سوی تو ، آرزومندم ، تحقّق بخشی .
هان ! اینک من و عرضهء وزش بوی خوش و مهر تو ، و طلب باران بخشش و لطف تو ، ....
خدایا ! از تو به سوی تو یاری می طلبم و از تو به تو پناه می آورم ، به سوی تو آمده ام ، طمعکار به احسانت و راغب به امتنانت .
تشنه کام باران رحمت توأم ............. خواهان خشنودی تو ، روی بر آستانت نهاده ام .........
بر رودبار احسان تو وارد شده ام و خواهشمندِ خیرات شکوهمند تو ، به پیشگاه جمالت آمده ام ، خواستار وجه تو أم ، کوبنده ی درِ تو و خاکسار بزرگی و جلال توأم ، پس با من از آمرزش و رحمت آن کن که از تو سزد ، نه چنانکه من از عذاب و عقوبت شایسته ی آنم
الهی ؛ فرزانه تر از دیوانه ی تو کیست؟
الهی ؛ تو پاک آفریدی ما آلوده کردیم...
الهی ؛ اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست، که تو دارایی منی...
الهی ؛ اگر ستار العیوب نبودی ما از رسوایی چه میکردیم
الهی جز تو ندارم
خدایا ! اگر در حرکت به سوی تو ، توشه ی من اندک است ، همانا که در توکّل به تو حسن ظن دارم ، و اگر جرم من مرا از عقوبت کردن تو به هراس در انداخته است ، امّا امید من به من می گوید که از خشم تو در امانم و اگر گناه من مرا در معرض عقاب تو در آورده است ، حسن اعتمادم به ثواب تو آگاهم میکند و اگر خواب غفلت از آمادگی دیدارت بازم داشته است ، همانا که شناخت کرم و نعمتهای پنهانت مرا بیدار کرده است و اگر بسیاری نافرمانی و سر پیچی در میان من و تو بیگانگی پدید آورده است، ......
سوگند به سُبُحات وجهت و به انوار قُدسَت ّ از تو درخواست دارم و به عواطف رحمت و به لطایف احسانت از تو میخواهم که ظن مرا در آنچه از فراوانی اکرام و نیکویی انعامت در تقرّب به تو و نزدیکی به درگاه تو و بهره مندی از نظر به سوی تو ، آرزومندم ، تحقّق بخشی .
هان ! اینک من و عرضهء وزش بوی خوش و مهر تو ، و طلب باران بخشش و لطف تو ، ....
خدایا ! از تو به سوی تو یاری می طلبم و از تو به تو پناه می آورم ، به سوی تو آمده ام ، طمعکار به احسانت و راغب به امتنانت .
تشنه کام باران رحمت توأم ............. خواهان خشنودی تو ، روی بر آستانت نهاده ام .........
بر رودبار احسان تو وارد شده ام و خواهشمندِ خیرات شکوهمند تو ، به پیشگاه جمالت آمده ام ، خواستار وجه تو أم ، کوبنده ی درِ تو و خاکسار بزرگی و جلال توأم ، پس با من از آمرزش و رحمت آن کن که از تو سزد ، نه چنانکه من از عذاب و عقوبت شایسته ی آنم