2013-10-17، 04:37
مادر گذشته هیچ گاه به نتیجه وعواقب کارهایمان نمی اندیشیدیم وبا اصلهایی چون گذشت ،بخشش،نا آشنا بودیم .ما آنقدر در زندگی مان خودخواهانه عمل می کردیم که اجازه اشتباه به دیگران نمی دادیم وبا اولین رنجش ویا اشتباه خشمگین می شدیم وسریع به انتقام می افتادیم ودر نتیجه بخاطر اینکه ما هیچ گاه نتوانستیم خشم را در خود بشکنیم وبه خودمحوری شدیدمان پناه می بردیم وحاضر نمی شدیم که نقش خود راببینیم این باعث می شد که انتقام وتلافی به شکل یک فکر سمج در بیاید وما رابه درد سر بیندازد.ما برای اینکه هیچ گاه حاضر نبودیم برای خواسته های خود زحمتی بکشیم واحساس خوبی را تجربه کنیم به چیزی که ما نداشتیم ویکی از خواسته های ما بود وبرای اینکه فردی تنبل ولذت جو بودیم حسادت را جای گزین اینها کردیم وشروع به خراب کردن یا بر کنار کردن شخصی یا چیزی می شدیم.ما آدمهای زود رنجی وزود آزاری هستیم که در طول روز با آزار ورنجش بر خورد کرده ومنجر میشد تمام احساسات بالارا در ما برانگیخته کند .در قدم دوم متوجه می شویم که مشکل ما پول ومادیات نیست مشکل ما نداشتن معنویات است وبرای رسیدن به معنویات یک ارتباط سالم نیاز می باشد.رنجش وکینه های در طول روز را در جلسه ویا با اعضاء یا یک دوست بهبودی به مشارکت می گذاریم وقسمت مهم آن که ریشه قطوری در گذشته ما دارد را در قدم چهارم روبه رو می شویم وحل فصل وطبقه بندی می کنیم.ما بخاطر یک ارتباط سالم با نیروی برترمان و پیدا کردن آرامش باید سعی در بخشش وگذشت دیگران باشیم و اگر در بعضی موارد چنین کاری برای ما سخت است مشارکت از آن راه را برای ما آسان می کند ومارا از افسوس خوردن وقبطه وکناه می رهاند شاید مشکل به نظر برسد اما برنامه ما یک برنامه فقط برای امروز است با پذیرش این مطلب می توانیم با رنجش وکینه های خود به آرامی کنار بیاییم واقدامات لازم را انجام دهیم .کارکرد قدمهای بعدی نیز در این مرحله نقش حیاتی واساسی دارد.
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه