2013-12-13، 10:45
بله بیماری من ریشه در ترس دارد. البته ترس چیزیست که خداوند به انسان داده است که از خودش مراقبت نماید. 1- ترس مثبت: ترسهایی که باعث نجات و حفظ ما در مسائل و مشکلات مختلف است. 2- ترس منفی و کاذب: ترسهایی که هنوز واقع نشده است. ترس از خدا هم ترس کاذب است. انسان نیاز به خداوند دارد که در مقابل ترسها مقاوم باشد. اصولاً در خانواده های آنرمال و آشفته برای آرام کردن و سر براه نمودن کودکان خدای مجازاتگر را علم میکنند. کودک از همان ابتدا باید متوجه باشد که فقط یاد خدا آرامش میکند. اما وقتی کودک از خداوند ترسید دیگر سراغش نمی رود. کودک با اینکه از خدا می ترسد اما اختیاری در نداشتن شیطنت و خرابکاری ندارد. چون مهارت و کنترلی بابت کارکردهای خودش ندارد. این همان مشکلی است که دامان ما را گرفته است. ترس از مردم هم توسط والدین به ما انتقال یافته و والدین ما بخاطر ترسهای خودشان چنان داستانهای هولناکی از مردم تعریف میکنند که کودک مجبور میشود از آنها کناره گیری کند. ترس از نبود امنیت اجتماعی هم توسط والدین به کودک آموزش داده میشود و کودک با شک و دودلی وارد اجتماع میشود و خودش را قربانی وقایع در اجتماع خواهد دانست. چهره ی زشت وقایعی که در اجتماع می افتد. گواه والدین ترسو است که کودکان خود را ترساندند. ترس از امنیت مالی و اقتصادی چنان در وجود ما لانه کرده است که هنوز هم با داشتن پس انداز و درآمد مکفی همه به دنبال درآمد بیشتر این کلاه و آن کلاه میکنند و والدین کودکان خود را مانند گلادیاتورها برای کسب پول وادار به هرکاری میکنند. برای آنها فقط پول نقش نیروی برتر را دارد.