2013-10-17، 08:56
احساساتی که ما در قدم سوم تجربه می کنیم مثل این است که ما از بلندی بترسیم اما بر فراز آن بلندی منتظره زیبایی باشیم .(مثال همه دوست دارند به بهشت بروند اما از مردن مي ترسند.)هر مقدار که منتظر آن منظره زیبا باشیم این احساس ترس در ما کمرنگ تر می شود ودر ما تمایل به دیدن منظره بیشتر می شود.هر گاه ایمان به قدرت مافوق بیشتر شود ترس وتزلزل ودوگانه گی در ما کمتر است .قدم سوم با همه نا آشنا بودن آن برای ما احساس بی نیازی وآزادی را به ارمغان می آورد .اعتماد ،ایمان ،وابستگی ومتکی بودن به خداوند مستلزم رفتاری در خور آن است هر مقدار ما به طرف آن حرکت کنیم به همان نسبت بیشتر او را حس ودرک می کنیم و هر مقدار که از وابستگی ها جدا شویم به همان مقدار وصل تر می شویم واحساس بی نیازی بیشتری را تجربه می کنیم.
حتی روز " مرگم " هم تفاهم نخواهیم داشت
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه
من اون روز سفید می پوشم
وتو سیاه