2014-01-06، 10:26
وقتی من به کمبودها و نواقصم اقرار میکنم یعنی دیگر نمیخواهم انها را انجام دهم'به عنوان مثال چرا ما میگوییم معتاد و ازارمان نمیدهد?چون دیگر نمیخواهیم مواد مصرف کنیم'وقتی اقرار میکنم نواقصم کمرنگ میشود و البته دلیل منطقی هم ندارد چون بسیاری از اصول برنامه بهبودی بر مبنای پارادوکس است یعنی منطق عادی تبدیل به منطق غیر عادی میشود'مثلا اینکه چند معتاد بهبودی با هم صحبت کنند و این صحبت باعث شود انها مواد مصرف نکنند توضیح منطقی ندارد اما میبینیم این اتفاق برای ما افتاده است'اقرار کردن باعث رشد و بهبودی میگردد وبا اعتراف کردن که در بعضی مذاهب وجود دارد تفاوت دارد
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست