2014-01-14، 11:51
23 تير
امروز ميدانم كه باور و اعتقادات من لزوماً نبايد عين حقيقت باشد. بهترین كار براي من اين است كه دست از بعضي اعتقادات كه به صورت وابستگي کورکورانه و متعثبانه در من فعال است، بردارم. مثلاً: اگر من درباره چيزي احساسات خاصي دارم، بدين معني نيست كه احساسات من حتماً درست است، تا ديگران را به اجبار تابع آن احساسات و نظرات شخصی كنم. امروز طرز تلقي من از اتفاقاتي كه از روي بيماريم نشأت گرفته و با ترس همراه شده است، باعث نگرانيهایم گردیده است. يكي از وابستگيهاي دردسرساز من، ترس از سرزنش و قضاوت شدن از سوي ديگران به خاطر عدم موفقيتم در اموري است، كه خودم انتظار داشتهام در آنها پيروز شوم. آيا هنوز هم علل شكست و عدم موفقيتهای خود را به گردن چشم زدن، حسودي و نداشتن شانس و مداخلههاي بي مورد ديگران مياندازم؟ بهتر است با كمك گرفتن از خداوند و دوستان بهبودي براي حل مشكلات قدم بردارم و دست از تعثبات و اجبار در انتقال عقاید خودم بردارم و بگذارم دیگران زندگی کنند. آنچه مسلم است این بود که من نتوانستم زورق زندگیم را به ساحل ببرم، میتوانم به خود و دیگران صدمه بزنم.
چشمانت را باز كن و حقيقت را ببين!
امروز ميدانم كه باور و اعتقادات من لزوماً نبايد عين حقيقت باشد. بهترین كار براي من اين است كه دست از بعضي اعتقادات كه به صورت وابستگي کورکورانه و متعثبانه در من فعال است، بردارم. مثلاً: اگر من درباره چيزي احساسات خاصي دارم، بدين معني نيست كه احساسات من حتماً درست است، تا ديگران را به اجبار تابع آن احساسات و نظرات شخصی كنم. امروز طرز تلقي من از اتفاقاتي كه از روي بيماريم نشأت گرفته و با ترس همراه شده است، باعث نگرانيهایم گردیده است. يكي از وابستگيهاي دردسرساز من، ترس از سرزنش و قضاوت شدن از سوي ديگران به خاطر عدم موفقيتم در اموري است، كه خودم انتظار داشتهام در آنها پيروز شوم. آيا هنوز هم علل شكست و عدم موفقيتهای خود را به گردن چشم زدن، حسودي و نداشتن شانس و مداخلههاي بي مورد ديگران مياندازم؟ بهتر است با كمك گرفتن از خداوند و دوستان بهبودي براي حل مشكلات قدم بردارم و دست از تعثبات و اجبار در انتقال عقاید خودم بردارم و بگذارم دیگران زندگی کنند. آنچه مسلم است این بود که من نتوانستم زورق زندگیم را به ساحل ببرم، میتوانم به خود و دیگران صدمه بزنم.
چشمانت را باز كن و حقيقت را ببين!