2014-01-14، 11:58
15 تير
به خاطر خواهم داشت كه همیشه خداوند در فكر من است. اوست كه خير مرا ميخواهد و حافظ و راهنماي من در تمام این جریانات است. آيا ميدانم براي تحقق آرامش بايد تسليم خداوند شوم، تا او كار خودش را بكند؟ ميدانم كه اتصال من به وابستگيهاي مختلف، به خاطر تنهايي و بيارزشي بود، كه در وجودم شعله ميكشيد، تا مرا وادار كند با وصل شدن به اشخاص موفق و خوشنام و کارهای ناسالم خودم را با آنها مطرح كنم. امروز ميدانم كه هر كسي را بهر كاري ساختهاند. هيچ موجود بيارزشي ساخته نشده است. آيا ميدانم در پس خلقت، فلسفهي بسيار عظيمي از معنویات قرار دارد، كه من از آن اطلاع ندارم؟ بهتر نيست براي راحتي خودم هم كه شده، دست از خود محوري برداشته و همه چيز را دست صاحب اصلياش بسپارم؟ آيا تاکنون به من ثابت نشده است كه خداوند گرداننده خوبي بوده است؟ همه چيز قبل از من بوده و بعد از من هم به همين صورت خواهد بود و من بخاطر ترسهایم فکر میکردم که خداوند در این روند و ادارهی این دنیا، هیچ نفشی ندارد و ما به همین صورت م باری بههر جهت خلق شده و در بقیهی موارد هیچ نقشی در زندگی ما ندارد.
تا فرصتي هست زندگي كن!
به خاطر خواهم داشت كه همیشه خداوند در فكر من است. اوست كه خير مرا ميخواهد و حافظ و راهنماي من در تمام این جریانات است. آيا ميدانم براي تحقق آرامش بايد تسليم خداوند شوم، تا او كار خودش را بكند؟ ميدانم كه اتصال من به وابستگيهاي مختلف، به خاطر تنهايي و بيارزشي بود، كه در وجودم شعله ميكشيد، تا مرا وادار كند با وصل شدن به اشخاص موفق و خوشنام و کارهای ناسالم خودم را با آنها مطرح كنم. امروز ميدانم كه هر كسي را بهر كاري ساختهاند. هيچ موجود بيارزشي ساخته نشده است. آيا ميدانم در پس خلقت، فلسفهي بسيار عظيمي از معنویات قرار دارد، كه من از آن اطلاع ندارم؟ بهتر نيست براي راحتي خودم هم كه شده، دست از خود محوري برداشته و همه چيز را دست صاحب اصلياش بسپارم؟ آيا تاکنون به من ثابت نشده است كه خداوند گرداننده خوبي بوده است؟ همه چيز قبل از من بوده و بعد از من هم به همين صورت خواهد بود و من بخاطر ترسهایم فکر میکردم که خداوند در این روند و ادارهی این دنیا، هیچ نفشی ندارد و ما به همین صورت م باری بههر جهت خلق شده و در بقیهی موارد هیچ نقشی در زندگی ما ندارد.
تا فرصتي هست زندگي كن!