2014-01-15، 12:08
4 تير
ما امروز اعتقاد داريم كه دوستاني پيدا كردهايم، كه قبلاً نداشتيم. دوستان قبلي ما براي ادامهی دوستيمان چيزي از ما توقع داشتند. بدون چيزي با ما از در رفاقت در نميآمدند. اكنون دوستاني در گروه يافتهام كه بدون توقع كاري، به من عشق ميورزند و در هر حالت و موقعيتي حاضرند به من كمك كنند. اين دوستان مرا نصيحت نميكنند، اجبار نميكنند، به خاطر چيزي با من دوستي نکرده و توقع و انتظاری در مقابل کمکشان ندارند. آيا خداوند را به خاطر داشتن اين چنین دوستان و محیطی امن به نام جلسات که با خیالی آسوده حرف دل و بغض گلو باز میکنم سپاس ميگويم؟ آیا اطمینان دارم که رازم را فاش نکرده و ناشناسی من را حفظ خواهند کرد؟ آیا میدانم اگر به این گروه و راهنمایم اعتماد نکرده و حرفهایم را در خودم نگهدارم، بازهم در منجلات وابستگی و هموابستگیها غرق خواهم شد؟ آيا متوجه هستم كه بازگشت به زندگي با شيوهی گذشته مرا بيشتر دچار وابستگيهای خطرناکتر خواهد كرد؟ آیا بهتر نیست که به افکار خودم و تخیلات و توهماتم اعتماد نکنم و دست از مقاومت بردارم و تسلیم اصول خودیاری برنامه شوم و خودم را آسوده کنم؟
با كلهي خودت راه نرو!
ما امروز اعتقاد داريم كه دوستاني پيدا كردهايم، كه قبلاً نداشتيم. دوستان قبلي ما براي ادامهی دوستيمان چيزي از ما توقع داشتند. بدون چيزي با ما از در رفاقت در نميآمدند. اكنون دوستاني در گروه يافتهام كه بدون توقع كاري، به من عشق ميورزند و در هر حالت و موقعيتي حاضرند به من كمك كنند. اين دوستان مرا نصيحت نميكنند، اجبار نميكنند، به خاطر چيزي با من دوستي نکرده و توقع و انتظاری در مقابل کمکشان ندارند. آيا خداوند را به خاطر داشتن اين چنین دوستان و محیطی امن به نام جلسات که با خیالی آسوده حرف دل و بغض گلو باز میکنم سپاس ميگويم؟ آیا اطمینان دارم که رازم را فاش نکرده و ناشناسی من را حفظ خواهند کرد؟ آیا میدانم اگر به این گروه و راهنمایم اعتماد نکرده و حرفهایم را در خودم نگهدارم، بازهم در منجلات وابستگی و هموابستگیها غرق خواهم شد؟ آيا متوجه هستم كه بازگشت به زندگي با شيوهی گذشته مرا بيشتر دچار وابستگيهای خطرناکتر خواهد كرد؟ آیا بهتر نیست که به افکار خودم و تخیلات و توهماتم اعتماد نکنم و دست از مقاومت بردارم و تسلیم اصول خودیاری برنامه شوم و خودم را آسوده کنم؟
با كلهي خودت راه نرو!