2014-01-18، 12:28
27 دي
وقتي درمانده و تنها و بيكس، از جمع بشریت رانده شده و در درونک منزوي و تنها شدم، احساس كردم بايد كاري كنم، تا خودم را از این وضعیت نجات دهم! زانو زده و از خداوندي كه ميگفتند وجود دارد تقاضاي كمك كردم. گفتم: ميگويند هستي و شاهدي كه در اثر نادانی ويران شدهام، كسي را هم ندارم. همهی درها هم به رويم بسته شده است. جانم را بگير و خلاصم كن. نميدانستم چه ميخواهم، ولي وجودم پر از خواهش و نیاز به زندگی درست و اصولی بود. ميخواستم زنده بمانم و از وابستگيها رها شوم. با این دعا ناگهان همه چيز تغيير كرد. احساس كردم كسي در كنارم است. بوي خوشي اتاق غم گرفتهام را پُر كرده بود. كسي در درونم به من ميگفت، تو تنها نيستي. امروز زانو ميزنم و از خدايم به خاطر اين كه مرا تنها نميگذارد تشكر ميكنم. امروز زندگيم به واقعيت نزديكتر شده است و تا وقتي كه در برنامه هستم و با اصول خودیاری زندگي ميكنم، به عمق عشق و محبت خداوند نزديكتر ميشوم. امروز حضور خداوند را در تمام لحظات زندگيم احساس ميكنم!
خداوند مرا هرگز رها نكرده بود!
وقتي درمانده و تنها و بيكس، از جمع بشریت رانده شده و در درونک منزوي و تنها شدم، احساس كردم بايد كاري كنم، تا خودم را از این وضعیت نجات دهم! زانو زده و از خداوندي كه ميگفتند وجود دارد تقاضاي كمك كردم. گفتم: ميگويند هستي و شاهدي كه در اثر نادانی ويران شدهام، كسي را هم ندارم. همهی درها هم به رويم بسته شده است. جانم را بگير و خلاصم كن. نميدانستم چه ميخواهم، ولي وجودم پر از خواهش و نیاز به زندگی درست و اصولی بود. ميخواستم زنده بمانم و از وابستگيها رها شوم. با این دعا ناگهان همه چيز تغيير كرد. احساس كردم كسي در كنارم است. بوي خوشي اتاق غم گرفتهام را پُر كرده بود. كسي در درونم به من ميگفت، تو تنها نيستي. امروز زانو ميزنم و از خدايم به خاطر اين كه مرا تنها نميگذارد تشكر ميكنم. امروز زندگيم به واقعيت نزديكتر شده است و تا وقتي كه در برنامه هستم و با اصول خودیاری زندگي ميكنم، به عمق عشق و محبت خداوند نزديكتر ميشوم. امروز حضور خداوند را در تمام لحظات زندگيم احساس ميكنم!
خداوند مرا هرگز رها نكرده بود!
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست