2014-01-21، 02:10
18 اردیبهشت
امروز در برنامه با افرادی رفاقت میکنم که نه تنها مرا عصبانی نمیکنند، بلکه مرا درک کرده و به من توجه دارند. هرچند در همین گروه با گفته و عقاید بعضی از آنها موافق نیستم. برخلاف دوستان قدیمی که تردید و عدم اعتماد و بدگمانی و مسائل مادی و سوءاستفاده دربارهی هم، در بین ما حکمفرمایی میکرد. این دوستان با درک و توجه، همدلی و همزبانی که از خصوصیات اصلی روابط ما میباشد، رفتار میکنند. امروز به دیگران حق صحبت کردن و آزادی عقاید و نوع و شیوهی زندگی خودشان را به آنها میدهم. میدانم که رفتار ناخوشایند من نسبت به برخی از افراد، نشأت گرفته از شیوه و تفکر و افکار بیمارگونهی من در گذشته بوده است. آنچه برایم اهمیت دارد اینکه بیماری من چشم دیدن دیگران، خصوصاً افراد موفق در عرصه اقتصادی و اجتماعی و خصوصی را ندارد، اگر چنانچه به اصول خودیاری وصل نباشم، مطمئناً خودم را با دیگران مقایسه کرده و به خود و دیگران صدمه خواهم زد، غبطه و حسادت از نوع احساسات منفی و همیشه فعال در من بود و هست، با این رویه به جای پذیرش، دوباره شمشیر و زره را به دست گرفته و خودم را در تنهایی خفه خواهم کرد.
همه حق زندگی دارند!
امروز در برنامه با افرادی رفاقت میکنم که نه تنها مرا عصبانی نمیکنند، بلکه مرا درک کرده و به من توجه دارند. هرچند در همین گروه با گفته و عقاید بعضی از آنها موافق نیستم. برخلاف دوستان قدیمی که تردید و عدم اعتماد و بدگمانی و مسائل مادی و سوءاستفاده دربارهی هم، در بین ما حکمفرمایی میکرد. این دوستان با درک و توجه، همدلی و همزبانی که از خصوصیات اصلی روابط ما میباشد، رفتار میکنند. امروز به دیگران حق صحبت کردن و آزادی عقاید و نوع و شیوهی زندگی خودشان را به آنها میدهم. میدانم که رفتار ناخوشایند من نسبت به برخی از افراد، نشأت گرفته از شیوه و تفکر و افکار بیمارگونهی من در گذشته بوده است. آنچه برایم اهمیت دارد اینکه بیماری من چشم دیدن دیگران، خصوصاً افراد موفق در عرصه اقتصادی و اجتماعی و خصوصی را ندارد، اگر چنانچه به اصول خودیاری وصل نباشم، مطمئناً خودم را با دیگران مقایسه کرده و به خود و دیگران صدمه خواهم زد، غبطه و حسادت از نوع احساسات منفی و همیشه فعال در من بود و هست، با این رویه به جای پذیرش، دوباره شمشیر و زره را به دست گرفته و خودم را در تنهایی خفه خواهم کرد.
همه حق زندگی دارند!
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم