2014-01-22، 06:49
در سنت يكم دست برداشتن از جنگ و پذيرش عجز به ما توصيه مي شود و اين وجه مشترك ميان سنت يك و قدم يك مي باشد .
چرخه ي زندگي بيمار گونه ما تماماً به روي خود محوري خودخواهي و نفي ارزش هابوده است . توانا بودن قدرت مند بودن و منحصر به فرد بودن با كاركرد قدم يكم لافي بيش نبود ، تكذيب كردن واقعيت ها پنهان كردن خلاف كاري ها و فرار كردن از آنچه كه بوديم از تخصص هاي بيماري ما بود بروز تمامي مشكلات ما مختل شدن و منحل شدن زندگي ما همه به خاطر حس توانايي ما بود .
در قدم اول با عجز خود رو به رو شديم و با واقعيات غير قابل انكار كنار آمديم .
پذيرش عجز براي ما سخت و دشوار است . راه حل پذيرش آن در سنت يك است . با اقرار به عجز احساس بالندگي و توانايي را حس مي كنيم . كارهايي كه در زندگي به هيچ وجه نمي توانستيم انجام دهيم در قالب سنت يك انجام دادني است .
مشكل من (من) است .
خود را توانا دانستن و تكروي كردن خودسرانه عمل كردن مشکل من است و حلال مشكلات من ( ماست ) .
وقتي در قالب من حركت كنيم به هيچ چيز نمي توانيم فكر كنيم و راه كار آن در فکر کردن در قالب ما قرار گرفته است .
چون ما نمي توانستيم خيلي كارها را به تنهايي انجام دهيم . ( مثل پاك ماندن )
سنت يكم شبيه به بازي فوتبال است من در زمين براي منافع شخصي خود توپ مي زنم . در قالب گروه و در انجمن نيز بهبودي شخص من مطرح است من نمي توانم روي يارخودي خطا كنم . ناسازگاري در انجمن خانواده محل كار و اجتماع يعني همان خطا روي يار خودي .
من مستقل هستم اما متصل .
ما وقتي از بيماري مان جان سالم به در مي بريم كه در گروه باشيم و اگر بخواهيم ستاره شويم تسليم مربي مي شويم و يار خوب پيدا مي كنيم . ما در قالب فردي هيچ نيستيم . اين گروه است كه به ما كمك مي كند و كار مي دهد .
حل شدن در گروه انرژي گروه و انرژي خداوند را به دنبال دارد و با اين انژري است که مي توانيم به تواضع و فروتني برسيم مساوي بودن هم رنگي و هم دلي را حس كنيم و از گزند بيماري در امان باشيم .
ما هر وقت احساس قدرت كنيم با غرور زياد و خود محوري از موقعيت هاي خود سوء استفاده مي كنيم و موجب سلب آسايش ديگران مي شويم .
سوء استفاده براي ما امري است عادي چه خدمت كردن چه پول دار شدن چه رئيس شدن حتي اگر در مواردي اختيار تام به ما مي دادند انجا را ويران مي كرديم .
احساس قدرت خودخواهي و خود محوري را به همراه دارد و اين هميشه براي ما مشكلاتي حل نشدني و خطرناك به بار مي آورد .
در حقيقت من قدرتمند نيستم و قدرت مند شدن براي من تصوري باطل است ما هميشه فكر مي كرديم كه براي زنده بودن نيازمند قدرتيم اما با حضور در گروه متوجه شديم قدرت مشكلي از ما حل نمي كند و راه كار مشكلات ما گروه است .
ما حتي در ارتباطمان با ديگران مشكل داشتيم . گوشه گير و تنها بوديم اما سنت يك به ما كمك كرد كه از اين احساسات منفي جدا شويم احساس ارزش را تجربه كنيم و از جمع و در جمع بودن لذت برديم .
ما حرف زدن هم بلد نبوديم و با مشاركت در گروه صحبت در جمع را آموختيم و توانستيم با خود و تمام آن چيزي كه در من ايجاد مشكل مي كند به صورت نسبي كنار بياييم. فرصت دوباره زندگي كردن فرصتي حياتي است و يك واقعيت است اين فرصت در قدم يكم مهياو پديدار شد و در سنت يكم به بار نشست و آشكار شد. معتاد فردي است كه از لحاظ رشد معنوي و روحاني در يك مقطعي از سن بازمانده باشد همه ي ما مثل هم هستيم و از يك بيماري مشترك رنج مي بريم . اگر ما تفاوتي بين معتادان قائل شويم از عجز خود خارج مي شويم .
رشد نكردن در وضعيت روحاني و معنوي يك ضعف انساني نيست و در ما به جهت نداشتن يك الگوي رفتاري سالم اتفاق افتاد.
ما مسيرهاي مختلف را به درستي نشناختيم و به بيراهه كشيده شديم . مهم شمردن سنت يكم راه حل رشد معنوي و روحاني ماست . ما از موقعيت هايي در زندگي عقب مانديم موقعيت هاي خود را از دست داديم و از اين موقعيت ها استفاده نكرديم : فقط به عقب ماندگي هاي خود فكر كرديم و اين باعث شد كه هر روز عقب تر بوديم .
من هيچ گاه خود را متعلق به اين دنيا نمي دانستم و به زندگي به مانند تابلويي كدر و غبار آلوده نگاه مي كردم . سنت يك براي من نقش تميز كننده اي را بازي مي كند تا تابلويي تميز با رنگ هاي مختلف را ببينم و از آن لذت ببرم .
ما حتي موقعيت هاي براي دوست داشتن و دوست داشته شدن داشتيم و از دست داديم . هيچ وقت نتوانستيم نفس راحتي بكشيم ، بخشش و گذشت اين دو اصل معنوي براي من غريبه و بيگانه بود و همه ي عمر در فكر تلافي و انتقام بودم . سنت يكم به ما كمك مي كند كه قدم چهارم كار كنيم و بيشتر در موقعيت عجز خود قرار گيريم . بخشش و گذشت كنيم تا به آرامش برسيم. ما بايد در نظر داشته باشيم كه عاجزيم و هيچ گاه كاري از دست خودمان براي خودمان بر نمي آيد .
سنت يكم كمك مي كند حرف گوش كنيم.راهنما بگيريم و در قبال بيماري حركت كنيم من عجزم را پذيرفتم و زنده ماندم حال سنت يك را رعايت مي كنم تا زنده بمانم راه حل قدم يكم سنت يكم است .
ما در گروه پاك مي مانيم ولي منحصر به فرد رشد مي كنيم .
ما مي توانيم مخالف باشيم و مخالفت خود را بيان كنيم اما ناسازگاري نمي كنيم يعني به روي مخالفت خود پافشاري نمي كنيم .
ما ديگر نقش خدا را بازي نمي كنيم .
چرخه ي زندگي بيمار گونه ما تماماً به روي خود محوري خودخواهي و نفي ارزش هابوده است . توانا بودن قدرت مند بودن و منحصر به فرد بودن با كاركرد قدم يكم لافي بيش نبود ، تكذيب كردن واقعيت ها پنهان كردن خلاف كاري ها و فرار كردن از آنچه كه بوديم از تخصص هاي بيماري ما بود بروز تمامي مشكلات ما مختل شدن و منحل شدن زندگي ما همه به خاطر حس توانايي ما بود .
در قدم اول با عجز خود رو به رو شديم و با واقعيات غير قابل انكار كنار آمديم .
پذيرش عجز براي ما سخت و دشوار است . راه حل پذيرش آن در سنت يك است . با اقرار به عجز احساس بالندگي و توانايي را حس مي كنيم . كارهايي كه در زندگي به هيچ وجه نمي توانستيم انجام دهيم در قالب سنت يك انجام دادني است .
مشكل من (من) است .
خود را توانا دانستن و تكروي كردن خودسرانه عمل كردن مشکل من است و حلال مشكلات من ( ماست ) .
وقتي در قالب من حركت كنيم به هيچ چيز نمي توانيم فكر كنيم و راه كار آن در فکر کردن در قالب ما قرار گرفته است .
چون ما نمي توانستيم خيلي كارها را به تنهايي انجام دهيم . ( مثل پاك ماندن )
سنت يكم شبيه به بازي فوتبال است من در زمين براي منافع شخصي خود توپ مي زنم . در قالب گروه و در انجمن نيز بهبودي شخص من مطرح است من نمي توانم روي يارخودي خطا كنم . ناسازگاري در انجمن خانواده محل كار و اجتماع يعني همان خطا روي يار خودي .
من مستقل هستم اما متصل .
ما وقتي از بيماري مان جان سالم به در مي بريم كه در گروه باشيم و اگر بخواهيم ستاره شويم تسليم مربي مي شويم و يار خوب پيدا مي كنيم . ما در قالب فردي هيچ نيستيم . اين گروه است كه به ما كمك مي كند و كار مي دهد .
حل شدن در گروه انرژي گروه و انرژي خداوند را به دنبال دارد و با اين انژري است که مي توانيم به تواضع و فروتني برسيم مساوي بودن هم رنگي و هم دلي را حس كنيم و از گزند بيماري در امان باشيم .
ما هر وقت احساس قدرت كنيم با غرور زياد و خود محوري از موقعيت هاي خود سوء استفاده مي كنيم و موجب سلب آسايش ديگران مي شويم .
سوء استفاده براي ما امري است عادي چه خدمت كردن چه پول دار شدن چه رئيس شدن حتي اگر در مواردي اختيار تام به ما مي دادند انجا را ويران مي كرديم .
احساس قدرت خودخواهي و خود محوري را به همراه دارد و اين هميشه براي ما مشكلاتي حل نشدني و خطرناك به بار مي آورد .
در حقيقت من قدرتمند نيستم و قدرت مند شدن براي من تصوري باطل است ما هميشه فكر مي كرديم كه براي زنده بودن نيازمند قدرتيم اما با حضور در گروه متوجه شديم قدرت مشكلي از ما حل نمي كند و راه كار مشكلات ما گروه است .
ما حتي در ارتباطمان با ديگران مشكل داشتيم . گوشه گير و تنها بوديم اما سنت يك به ما كمك كرد كه از اين احساسات منفي جدا شويم احساس ارزش را تجربه كنيم و از جمع و در جمع بودن لذت برديم .
ما حرف زدن هم بلد نبوديم و با مشاركت در گروه صحبت در جمع را آموختيم و توانستيم با خود و تمام آن چيزي كه در من ايجاد مشكل مي كند به صورت نسبي كنار بياييم. فرصت دوباره زندگي كردن فرصتي حياتي است و يك واقعيت است اين فرصت در قدم يكم مهياو پديدار شد و در سنت يكم به بار نشست و آشكار شد. معتاد فردي است كه از لحاظ رشد معنوي و روحاني در يك مقطعي از سن بازمانده باشد همه ي ما مثل هم هستيم و از يك بيماري مشترك رنج مي بريم . اگر ما تفاوتي بين معتادان قائل شويم از عجز خود خارج مي شويم .
رشد نكردن در وضعيت روحاني و معنوي يك ضعف انساني نيست و در ما به جهت نداشتن يك الگوي رفتاري سالم اتفاق افتاد.
ما مسيرهاي مختلف را به درستي نشناختيم و به بيراهه كشيده شديم . مهم شمردن سنت يكم راه حل رشد معنوي و روحاني ماست . ما از موقعيت هايي در زندگي عقب مانديم موقعيت هاي خود را از دست داديم و از اين موقعيت ها استفاده نكرديم : فقط به عقب ماندگي هاي خود فكر كرديم و اين باعث شد كه هر روز عقب تر بوديم .
من هيچ گاه خود را متعلق به اين دنيا نمي دانستم و به زندگي به مانند تابلويي كدر و غبار آلوده نگاه مي كردم . سنت يك براي من نقش تميز كننده اي را بازي مي كند تا تابلويي تميز با رنگ هاي مختلف را ببينم و از آن لذت ببرم .
ما حتي موقعيت هاي براي دوست داشتن و دوست داشته شدن داشتيم و از دست داديم . هيچ وقت نتوانستيم نفس راحتي بكشيم ، بخشش و گذشت اين دو اصل معنوي براي من غريبه و بيگانه بود و همه ي عمر در فكر تلافي و انتقام بودم . سنت يكم به ما كمك مي كند كه قدم چهارم كار كنيم و بيشتر در موقعيت عجز خود قرار گيريم . بخشش و گذشت كنيم تا به آرامش برسيم. ما بايد در نظر داشته باشيم كه عاجزيم و هيچ گاه كاري از دست خودمان براي خودمان بر نمي آيد .
سنت يكم كمك مي كند حرف گوش كنيم.راهنما بگيريم و در قبال بيماري حركت كنيم من عجزم را پذيرفتم و زنده ماندم حال سنت يك را رعايت مي كنم تا زنده بمانم راه حل قدم يكم سنت يكم است .
ما در گروه پاك مي مانيم ولي منحصر به فرد رشد مي كنيم .
ما مي توانيم مخالف باشيم و مخالفت خود را بيان كنيم اما ناسازگاري نمي كنيم يعني به روي مخالفت خود پافشاري نمي كنيم .
ما ديگر نقش خدا را بازي نمي كنيم .