2014-01-25، 12:57
30 شهريور
من فكر ميكردم كه خداوند مرا خلق كرده است، تا از بحراني به بحراني ديگر كشيده شوم. در اصل مرا خلق كرده بود تا به انواع گرفتاريها و مصائب دچار شوم. من سالها با اينگونه تفكر ارتباط معنوي خود را از بين برده و در بياعتقادي كامل در اضطراب و دلشوره و ترس زندگي ميك
ردم. ديگران وقتي دچار مشكلي ميشوند با سايرين مشورت كرده و سعي ميكنند تا آن مشكل را به اين وسيله رفع و یا مسئلهای را حل كنند و اگر مشكلي رفع شدني نبود، آن را به حال خود رها ميكنند. ولي من به انفرادي زندگي كردن، ريسك كردنهاي بيمورد عادت دیرینه دارم. هميشه سعي كردهام كه مشكلاتم را در تنهايي و بدون كمك ديگران رفع كنم. نميخواستم هيچ كس در مورد مشكل من چيزي بداند. همه چیز در فکر بیمار من تبدیل به راز میشد و از این راز با جان و دل محافظت میکردم. امروز سعي ميكنم از دانش برنامهی خودیاری استفاده بهينه كنم و تا حد ممكن براي حل مسائلم از کسان دیگر كمك و مشورت بخواهم. آيا باز هم سعی دارم با مرموز نشان دادن اموراتم، به خودم بسيار سخت بگيرم؟
ما به اندازهی رازهایمان بیماریم!
من فكر ميكردم كه خداوند مرا خلق كرده است، تا از بحراني به بحراني ديگر كشيده شوم. در اصل مرا خلق كرده بود تا به انواع گرفتاريها و مصائب دچار شوم. من سالها با اينگونه تفكر ارتباط معنوي خود را از بين برده و در بياعتقادي كامل در اضطراب و دلشوره و ترس زندگي ميك
ردم. ديگران وقتي دچار مشكلي ميشوند با سايرين مشورت كرده و سعي ميكنند تا آن مشكل را به اين وسيله رفع و یا مسئلهای را حل كنند و اگر مشكلي رفع شدني نبود، آن را به حال خود رها ميكنند. ولي من به انفرادي زندگي كردن، ريسك كردنهاي بيمورد عادت دیرینه دارم. هميشه سعي كردهام كه مشكلاتم را در تنهايي و بدون كمك ديگران رفع كنم. نميخواستم هيچ كس در مورد مشكل من چيزي بداند. همه چیز در فکر بیمار من تبدیل به راز میشد و از این راز با جان و دل محافظت میکردم. امروز سعي ميكنم از دانش برنامهی خودیاری استفاده بهينه كنم و تا حد ممكن براي حل مسائلم از کسان دیگر كمك و مشورت بخواهم. آيا باز هم سعی دارم با مرموز نشان دادن اموراتم، به خودم بسيار سخت بگيرم؟
ما به اندازهی رازهایمان بیماریم!
هر که مرا حرفی بیاموزد٬ مرا بنده خویش قرار داده است.