2014-01-26، 12:06
" آسان بگیر "
چند ساعت بعد از حضور دکتر باب مرخص شدم .....آن لبخند بزرگ فوق العاده همیشگی بر لبش بود و با شوخ طبعی داشت می گفت : کارها را خراب نکنی . همه چیز را آسان بگیر . من برگشتم بی آنکه قادر باشم کلمه ای به زبان بیاورم . این آخرین باری بود که او را دیدم .
الکلی های گمنام بالغ می شود .
پس از سالها هشیاری از خود می پرسم : آیا می شود که به همین سادگی باشد ؟
بعد در جلسات افرادی را می بینم که قبلا بسیار بد بین و شکاک بوده اند اما به انجمن پیوسته اند و الکل را کنار گذاشته اند و در حد توانشان برنامه ها را به کار بسته اند و به این ترتیب توانستند از جهنمی که برای خود ساخته بودند خلاص شوند و باز می فهمند با اینکه همیشه آسان نیست ، اما اگر آسان بگیری اوضاع روبراه می شود .
فقط برای امروز-اول بهمن بازتابهای روزانه الکلی های گمنام
چند ساعت بعد از حضور دکتر باب مرخص شدم .....آن لبخند بزرگ فوق العاده همیشگی بر لبش بود و با شوخ طبعی داشت می گفت : کارها را خراب نکنی . همه چیز را آسان بگیر . من برگشتم بی آنکه قادر باشم کلمه ای به زبان بیاورم . این آخرین باری بود که او را دیدم .
الکلی های گمنام بالغ می شود .
پس از سالها هشیاری از خود می پرسم : آیا می شود که به همین سادگی باشد ؟
بعد در جلسات افرادی را می بینم که قبلا بسیار بد بین و شکاک بوده اند اما به انجمن پیوسته اند و الکل را کنار گذاشته اند و در حد توانشان برنامه ها را به کار بسته اند و به این ترتیب توانستند از جهنمی که برای خود ساخته بودند خلاص شوند و باز می فهمند با اینکه همیشه آسان نیست ، اما اگر آسان بگیری اوضاع روبراه می شود .
فقط برای امروز-اول بهمن بازتابهای روزانه الکلی های گمنام
مشگل اینه که به بعضیا بیشتر از حدشون بها دادم