2014-01-28، 01:47
8 بهمن
مواقعي پيش ميآيد كه از خود ميپرسم يعني چه؟ تا كي ادامه دارد؟ هدف چيست؟ شايد كارم درست نيست و ... وقتي شك و ترديد و مقايسهها پيش آمده و مرا مجبور به نااميدي ميكند، ميدانم كه بيماريم در حال عود كردن است. امروز ميدانم كه گاهي بيماريم مرا احاطه كرده و سعي در منحرف كردنم دارد. بيماري وابستگي تنها بيماري است كه برخلاف بيماريهاي ديگر در فكر بيمار خود است و دائم او را به گرداب خود ميكشاند. بيماران ساير بيماريها به فكر بيماري خود و نوع درمان و كنترل و تحمل و برطرف كردن آن هستند، ولي بيماري وابستگي به فكر بيمار خود ميباشد يعني دايم به فكر منحرف كردن بيمار خود ميباشد. بيماري وابستگي تحمل رُشد و تغييرات بيمار خود را ندارد، بلكه ميخواهد او را تبديل به كس ديگري به غير از خودش كند. امروز ميگويم من كسي هستم به نام هيچكس. من قطرهاي از اقيانوس ارادهی خدايي هستم كه وصل به انسانيت ميشوم، تا معناي زندگي در كنار همنوعانم را با عشق و دوست داشتن و پذيرش بفهمم.
در كنار هم مفهوم پيدا ميكنيم!
مواقعي پيش ميآيد كه از خود ميپرسم يعني چه؟ تا كي ادامه دارد؟ هدف چيست؟ شايد كارم درست نيست و ... وقتي شك و ترديد و مقايسهها پيش آمده و مرا مجبور به نااميدي ميكند، ميدانم كه بيماريم در حال عود كردن است. امروز ميدانم كه گاهي بيماريم مرا احاطه كرده و سعي در منحرف كردنم دارد. بيماري وابستگي تنها بيماري است كه برخلاف بيماريهاي ديگر در فكر بيمار خود است و دائم او را به گرداب خود ميكشاند. بيماران ساير بيماريها به فكر بيماري خود و نوع درمان و كنترل و تحمل و برطرف كردن آن هستند، ولي بيماري وابستگي به فكر بيمار خود ميباشد يعني دايم به فكر منحرف كردن بيمار خود ميباشد. بيماري وابستگي تحمل رُشد و تغييرات بيمار خود را ندارد، بلكه ميخواهد او را تبديل به كس ديگري به غير از خودش كند. امروز ميگويم من كسي هستم به نام هيچكس. من قطرهاي از اقيانوس ارادهی خدايي هستم كه وصل به انسانيت ميشوم، تا معناي زندگي در كنار همنوعانم را با عشق و دوست داشتن و پذيرش بفهمم.
در كنار هم مفهوم پيدا ميكنيم!