2014-02-03، 12:47
26 فروردین
بیست و ششم فروردین
قبل از اینکه روی قدمهای 12 گانه کار کنم آنرا چندین بار خوانده بودم . اما مهم این بود "که نتیجه این قدمها داشتن یک بیداری معنوی است ".....چه وعده ای] اگر روی قدمها کار میکردم این بیداری معنوی در من پیدا میشد . این امید وجود داشت . حتی برای من . اولین بار به خاطر این موضوع به الانان نیامدم . مثل بقیه آدمها تا بدانم چطور میتوانم یک الکلی را از نوشیدن الکل باز دارم . بعد ها فهمیدم در زندگیم مسیری گم شده بود که فقط یک قدرت برتر میتوانست آنرا بمن نشان دهد . کلمات قدمهای 12 گانه شهامت خارق العاده ای که احتیاج داشتم بمن بخشید تا از ابتدا, شروع کنم . به آرامی و گاهی دردناک ،راهم را از میان قدمها پیدا کردم . وقتش که رسید چیزی جالب اتفاق افتاد . وجودم با احساس وجود خداوند و عشق او بمن پرشده بود . من آنرا کاملا احساس میکردم ،می دانستم که هرگز دوباره مثل گذشته نخواهم ماند .
یاد آوری امروز
قدمها به من نقشه مسیری برای زندگی کردن را میدهد که مرا به سمت یک بیداری معنوی و چیزی فراتر از آن راهنمایی میکند . نمیتوانم به انتهای این جاده که گاهی میتواند سفر سختی باشد . بپرم . اما میتوانم یک قدم فراتر از قدم دیگر بردارم و جهت هایی را که بمن داده شدهدنبال کنم . چون میدانم کسانی که قبل از من این راه را رفته اند خیلی بیشتر از آنچه فکر می کرده اند نصیبشان شده است . ..."اولین بار که قدمهای 12 گانه را که در یک جلسه خوانده میشد شنیدم مبهوت شدم . احساس میکردم نفس نمی کشم ....فقط با تمام وجود گوش میکردم ....در اعماق وجودم می دانستم که به پناهگاهی رسیده ام ؟"
بیست و ششم فروردین
قبل از اینکه روی قدمهای 12 گانه کار کنم آنرا چندین بار خوانده بودم . اما مهم این بود "که نتیجه این قدمها داشتن یک بیداری معنوی است ".....چه وعده ای] اگر روی قدمها کار میکردم این بیداری معنوی در من پیدا میشد . این امید وجود داشت . حتی برای من . اولین بار به خاطر این موضوع به الانان نیامدم . مثل بقیه آدمها تا بدانم چطور میتوانم یک الکلی را از نوشیدن الکل باز دارم . بعد ها فهمیدم در زندگیم مسیری گم شده بود که فقط یک قدرت برتر میتوانست آنرا بمن نشان دهد . کلمات قدمهای 12 گانه شهامت خارق العاده ای که احتیاج داشتم بمن بخشید تا از ابتدا, شروع کنم . به آرامی و گاهی دردناک ،راهم را از میان قدمها پیدا کردم . وقتش که رسید چیزی جالب اتفاق افتاد . وجودم با احساس وجود خداوند و عشق او بمن پرشده بود . من آنرا کاملا احساس میکردم ،می دانستم که هرگز دوباره مثل گذشته نخواهم ماند .
یاد آوری امروز
قدمها به من نقشه مسیری برای زندگی کردن را میدهد که مرا به سمت یک بیداری معنوی و چیزی فراتر از آن راهنمایی میکند . نمیتوانم به انتهای این جاده که گاهی میتواند سفر سختی باشد . بپرم . اما میتوانم یک قدم فراتر از قدم دیگر بردارم و جهت هایی را که بمن داده شدهدنبال کنم . چون میدانم کسانی که قبل از من این راه را رفته اند خیلی بیشتر از آنچه فکر می کرده اند نصیبشان شده است . ..."اولین بار که قدمهای 12 گانه را که در یک جلسه خوانده میشد شنیدم مبهوت شدم . احساس میکردم نفس نمی کشم ....فقط با تمام وجود گوش میکردم ....در اعماق وجودم می دانستم که به پناهگاهی رسیده ام ؟"
تمام ارسالهایم تجربه گذشته ام است و دیدم نسبت به بهبودی تغییر کرده است و اینها نیست